نقش تربیتی خوف و رجا در تکامل انسان

مشخصات کتاب

سرشناسه : دلیری، کاظم، 1356 -

عنوان و نام پدیدآور : نقش تربیتی خوف و رجا در تکامل انسان / کاظم دلیری؛ تهیه کننده مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

مشخصات نشر : قم: دفترعقل، 1388.

مشخصات ظاهری : 134 ص.؛ 5/14 × 21س م.

فروست : مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما؛ 1558.

شابک : 20000 ریال : 978-6005563-54-2

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص.[130] - 134؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : ترس -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : امید -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : اخلاق اسلامی

شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی

رده بندی کنگره : BP250/7/د8ن7 1388

رده بندی دیویی : 297/632

شماره کتابشناسی ملی : 1950665

ص:1

اشاره

نقش تربیتی خوف و رجا در تکامل انسان

کد: 1558

نویسنده: کاظم دلیری

ویراستار: مرضیه علاقه بند

تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ناشر: دفتر عقل

چاپ: زلال کوثر

نوبت چاپ: اول / 1388

شمارگان: 1400

بها: 20000 ریال

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

تلفن: 2919670 - 0251 دورنگار : 2915510

تهران: خیابان جام جم، ساختمان شهید رهبر، طبقه زیرزمین

تلفن: 22014738 نمابر: 22164997

info@irc.ir www.irc.ir

شابک: 2-54-5563-600- 978 / ISBN: 978-600-5563-54-2

ص: 2

فهرست مطالب

دیباچه1

پیشگفتار1

فص-ل اول: کل-یات5

1. ضرورت و هدف پژوهش5

2. پرسش های پژوهش6

3. گستره موضوع و روش پژوهش7

4. پیشینه پژوهش7

5. کاربرد رسانه ای8

6. مفهوم شناسی9

فصل دوم: مفهوم شناسی و آثار خوف10

1. واژهشناسی خوف10

الف) خوف10

ب) واژه های وابسته10

2. اهمیت خوف12

الف) مایه حیات13

ب) نشانه و شرط ایمان17

ج) تکامل بخش فضیلت ها19

3. ریشه های خوف19

الف) ترس به سبب معرفت20

ص: 3

ب) ترس از معصیت24

ج) ترس و عب-ادت26

4. آثار خوف27

الف) آث-ار فردی خ-وف27

یک- اطاعت و بندگی خدا27

دو- پرورش فضیلت ها و ترک رذیلت ها30

سه- زهد و وارستگی در دنیا34

چهار- نجات از خطرها37

پنج- امان و رستگاری اخروی38

- زنا40

- غنا42

- شراب خواری42

- کسب حرام43

شش- گریه از خوف خدا43

ب) آثار اجتماعی خوف از خدا46

یک- هیبت و عزت اجتماعی46

دو- زهد و پرهیز از تجمل گرایی و اسراف49

سه- امنیت اجتماعی50

چهار- پویایی و نشاط اجتماعی52

5. نمونه هایی از خداترسان53

الف) پیامبر اکرم953

ب) امیر مؤمنان، علی(ع)53

ج) امام حسن(ع)55

د) امام زین العابدین(ع)56

ه-) امام موسی کاظم(ع)57

و) برخی پیامبران58

ص: 4

ز) دو نمونه از عالمان58

یک- امام خمینی(ره)58

دو- آخوند کاشی59

فصل سوم: مفهوم شناسی و آثار رجا61

1. واژه شناسی رجا61

الف) رجا61

ب) واژه های وابسته61

2. اهمیت و آثار رجا62

الف) امید از دیدگاه روان شناسان63

ب) آثار امید به خدا از نگاه دینی65

یک- خیر دنیا و آخرت65

دو- مایه رستگاری66

سه- شرط استجابت دعا67

چهار- اهمیت انحصار رجا به خداوند68

پنج- ناامیدی از مردم70

3. رحمت الهی در قرآن و حدیث71

الف) رحمت عام و خاص72

ب) رحمت حق در کلام امام حق72

ج) عابد و پادشاه73

د) شیطان و آیه استغفار73

ه-) هم درجه حضرت داوود774

و) آزادشدگان از آتش75

ز) مؤمن و عیب پوشی خداوند75

ح) با کریمان کارها دشوار نیست76

ط) حسنات ناکرده76

در نومیدی بسی امید است77

ی) طمع ابلیس به رحمت خداوند78

ص: 5

ک) یک رحمت از صد رحمت78

ل) مهربان تر از مادر78

م) دو بار مجازات، نه78

ن) نامه نیکو79

فصل چهارم: اهمیت و رابطه خوف و رجا80

1. اهمیت و آثار خوف و رجا80

الف) ابزار تربیت در همه عرصه ها80

ب) دو بال سلوک83

ج) شرط ایمان84

د) ایمنی روز قیامت و تحقق امیدها85

2. رابطه خوف و رجا85

3. خوف بهتر است یا رجا؟90

الف) پرسش نادرست90

ب) برتری حقیقی رجا و برتری خوف در مقام عمل90

ج) برتری اعتدال خوف و رجا برای مؤمن پرهیزکار91

د) برتری رجا هنگام مرگ93

4. رابطه خوف و رجا و محبت95

فصل پنجم: آسیب شناسی خوف و رجا98

1. پی آمدهای افراط در خوف99

الف) دنیاگریزی و گوشه نشینی99

ب) ناامیدی101

2. پی آمدهای افراط در رجا102

الف) ترک عمل102

ب) تکیه بر عمل108

3. پی آمدهای کوتاهی در خوف و رجا111

فصل ششم: همراه با برنامه سازان116

1. بایدها و نبایدهای کلان درباره خوف و رجا در رسانه ملی116

ص: 6

2. نقد و ارزیابی برنامه های رسانه117

الف) خوف در رسانه117

ب) رجا در رسانه118

3. راهکارهای طرح موضوع در برنامه ها119

الف) پیام های کوتاه119

ب) پرسش های مسابقه ای123

ج) پرسش های کارشناسی126

د) پرسش های مردمی128

کتاب نامه130

ص: 7

ص: 8

دیباچه

خوف و رجا، دو مؤلفه مهم در تربیت انسان ها و هدایت به سوی تعالی است. اسلام نیز به عنوان یک مکتب دینی و انسان ساز، خوف از خدا و رجا به بخشش الهی را به عنوان دو اصل اساسی در تربیت دینی مطرح کرده است.

اصولاً کار پیامبران الهی چیزی جز انذار و تبشیر - که همان ایجاد خوف و رجا است - در میان مخاطبان نبوده است. البته هریک باید در جای خود به کار گرفته شود و نمی توان در هر موقعیتی، از این دو بهره برد و پیامبران این هنر را داشتند که از آنها به طور مناسب و متناسب استفاده می کردند.

بی تردید، اگر رسانه ملی می خواهد در عرصه فرهنگی و ارشادی، پیروز باشد، باید همان شیوه پیامبران را سرلوحه برنامه ها و کار خود قرار دهد. بر این اساس، در برنامه رسانه ملی اگر از هیچ یک از عناصر خوف و رجا بهره گیری نشود یا از یکی، به صورت پررنگ و از دیگری، بسیار ضعیف استفاده شود، اثر مورد انتظار پدید نخواهد آمد.

ص: 9

در نوشتار پیش رو، نقش تربیتی خوف و رجا از دیدگاه اسلام بررسی شده است تا برنامه سازان و تهیه کنندگان بتوانند از آن برای ساخت برنامه هایی در این زمینه بهره گیرند.

از پژوهشگر ارجمند، جناب حجت الاسلام کاظم دلیری که این پژوهش را به سامان رسانده است، قدردانی می شود. امید است برای همکاران گرامی سودمند افتد.

و من الله التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ص: 10

پیش گفتار

پیش گفتار

نظام اخلاقی اسلام ازآن رو که همه نیازهای انسان و تمام ابعاد وجودی او را در نظر گرفته است و همچنین به دلیل یک پارچگی و انسجام بی نظیرش، جامع ترین و کامل ترین نظام اخلاقی در جهان است. روابط انسانی در این نظام اخلاقی از یک دیدگاه به سه حوزه تقسیم می شود:

1. رابطه انسان با خداوند؛

2. رابطه انسان با خود؛

3. رابطه انسان با دیگران.

برخی، حوزه اول را اخلاق بندگی، حوزه دوم را اخلاق فردی و حوزه سوم را اخلاق اجتماعی نامیده اند. نظام جامع اخلاقی اسلام با در نظر گرفتن هر سه حوزه، دستورهایی حیات بخش فراروی انسان ها نهاده است. وظایف انسان در هر یک از این سه حوزه گاه قلبی یا جوانحی است و گاه بدنی یا جوارحی. وظایف بدنی یا جوارحی به کمک اعضای بدن انجام می شوند، مانند نماز و حج. در وظایف جوانحی یا قلبی، کار بدنی صورت نمی گیرد، بلکه تنها باید باور یا صفت یا حالت درست و شایسته را در دل، تقویت و باور یا صفت یا حالت بدی را تضعیف یا نابود کرد، مانند تقویت اعتقادات

ص: 1

دینی و خلوص نیت در حوزه اعمال عبادی و مبارزه با بدبینی به دیگران در حوزه اخلاق اجتماعی.

خوف و رجا، از وظایف جوانحی است، نه جوارحی. خوف و رجا موجب عمل جوارحی هم برای انسان هست، ولی تنها از حالات و صفات قلب به شمار می رود و از فضیلت های وابسته به حوزه اخلاق بندگی و از صفات مؤمنان است.

بیان این مقدمه هم لازم است که مکتب های روان شناسی در دو سه سده اخیر، مسیری پر پیچ و خم را پیموده اند. برخی از آنها مانند مکتب روان تحلیلی فروید، با نگاهی بسیار بدبینانه به سرشت انسان، آن را بد دانسته و به ناامیدی وی دامن زده اند. برخی دیگر از مکتب های معاصر مانند مکتب انسان گرای راجرز و پیروانش، با تأکید بر اهمیت خوش بینی و مثبت گرایی در زندگی، نمره بیست را در تربیت، به امید و خوش بینی می دهند. در این میان، مکتب تربیتی - اخلاقی اسلام، از بیش از چهارده قرن گذشته، با طرح کردن اهمیت و فضیلت «خوف و رجا»، هنوز هم حرف اول را در این زمینه می زند؛ زیرا از یک سو، با توجه به آسیب های خطرناک ناامیدی، اهمیت ویژه ای به امیدواری داده و از سوی دیگر، با معرفی درست خوف، از آسیب های جدّی زیاده روی در امیدواری پیش گیری کرده است. به بیان دیگر، با تأکید بر همراهی دو فضیلت قلبی خوف و رجا و برقراری توازن و تعادل آنها، آسیب های احتمالی شان را برای انسان، یادآوری و از پیدایش آنها پیش گیری می کند.

دیگر امتیاز مکتب تربیتی اسلام، جهت دهی درست به خوف و رجاست. اسلام ضمن سفارش به رعایت اعتدال در دو حالت خوف و رجا، اینها را در مسیر کمال و سعادت انسان، یعنی در راه خوف از پروردگار و عذاب آخرت

ص: 2

و امید به رحمت او به ویژه رحمتش در آخرت، هدایت کرده است. اگر بیم و امید در این راه قرار گیرند، دیگرِ بیم و امیدها نیز به پیروی از آنها، در مسیر مثبت و مفید برای انسان به جریان می افتند و این نکته ای است که در دیگر مکتب های تربیتی چندان پررنگ نیست؛ زیرا آن مکتب ها بیشتر، از خوش بینی به زندگی و توجه به استعدادهای انسانی دم می زنند و توجه شان به همین زندگی دنیوی و استعدادهای مادی انسان است. آنها همچون اسلام، تعالی نگر نیستند که بهترین متعلَّق؛ یعنی خدا و آخرت را برای خوش بینی معرفی می کند و خوف و رجا را مرکبی قرار می دهد برای رسیدن به معنویت که گوهر ارزشمند و اصیل وجود انسان است.

خوف و رجا در دایره اخلاق بندگی هستند، ولی آثار تربیتی و اجتماعی فراوانی به همراه دارند و همچون دیگر صفات ایمانی، در همه عرصه های حیات انسانی جلوه گر می شوند و نقش مهمی بازی می کنند. بنابراین، بجاست با بازکاوی این دو مفهوم دینی، به ویژه با استفاده از ابزار تبلیغی رسانه ملی، از آثار آنها، بیشتر و بهتر بهره ببریم. هدف از پرداختن به این موضوع، بیان اهمیت و کارکردهای ویژه هر یک از دو مفهوم خوف و رجا - هم به صورت جداگانه و هم در کنار یکدیگر-، برجسته کردن آثار تربیتی و اجتماعی شان و نیز بهره مندی از آنها در رسانه ملی است.

نویسنده معتقد است اگر مفاهیم بلند دینی، درست واکاوی و به زبان روز، به نسل جوان و نیز حقیقت جویان دنیا عرضه شوند، آنان به غنا و عظمت مکتب اسلام پی می برند و دیگر به مکتب های فلسفی و عرفانی معاصر - که جز بر حیرت آدمی نمی افزایند - پناه نمی برند و جام جمی را که خود دارند، از بیگانه تمنا نمی کنند.

ص: 3

در اینجا وظیفه خود می دانم از تلاش های دست اندرکاران مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما که در ارتقای کیفی و ظاهری این اثر کوشیده اند، به ویژه از حجت الاسلام والمسلمین صادق لیراوی که با مطالعه و ارزیابی این مجموعه، نکات ارزنده ای را گوشزد کردند، تشکر و برای همه ایشان توفیق و بهروزی آرزو کنم.

ص: 4

فص-ل اول: کل-یات

اشاره

فص-ل اول: کل-یات

زیر فصل ها

1. ضرورت و هدف پژوهش

2. پرسش های پژوهش

3. گستره موضوع و روش پژوهش

4. پیشینه پژوهش

5. کاربرد رسانه ای

6. مفهوم شناسی

1. ضرورت و هدف پژوهش

1. ضرورت و هدف پژوهش

«خوف و رجا» یا «بیم و امید» از مفاهیمی است که از جهت های گوناگون می توان آنها را بررسی کرد. از دیدگاه تاریخی، برخی مکتب های کلامی - اخلاقی مانند «مرجئه»، با سر دادن شعار رجا و نفی خوف، آن را دستاویز فرار از مسئولیت های اخلاقی و دینی خود قرار داده و برخی مکتب ها نیز با تکیه بر شعار خوف، پیروان خویش را از جنبه های امیدبخش دین، محروم کرده اند. برخی مکتب های روان شناسی نیز به افراط و تفریط در این زمینه گرفتار شده اند که در پیش گفتار اشاره ای به آنها شد.

احوال زندگی روزمره مردم نشان می دهد، بیشتر آنان دچار تندروی یا کندروی در این زمینه اند که یک دلیل این امر، روشن نبودن جنبه های علمی و دینی مسئله است. بنابراین، با بیان دقیق جنبه های دینی مسئله می توان از تندروی ها و کندروی ها در این دو میدان جلوگیری کرد. ازاین رو، لازم است نخست این دو مفهوم دینی و نسبتشان با یکدیگر، کارکردهای تربیتی هر یک از آنها، کارکرد مجموع آنها و آسیب های احتمالی شان تبیین و سپس راهکارهایی برای هنجارسازی این چند فضیلت دینی در اختیار رسانه ملی

ص: 5

نهاده شود تا جامعه اسلامی مان به آرمان اصلی اش که همان جامه عمل پوشاندن به همه دستورهای دینی است، نزدیک تر گردد.

این نوشتار درصدد گردآوری همه آیات و روایات خوف و رجا و بیان داستان های زندگی خائفان و امیدواران نیست، که اگر بخواهیم چنین کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، بلکه هدف؛ آشنایی با این موضوع و آثار تربیتی و اجتماعی اش، برطرف کردن کاستی ها در این زمینه، دغدغه ساختن این موضوع مهم به وسیله رسانه ملی و قرار دادن این موضوع فراروی تهیه کنندگان و برنامه سازان رسانه است.

2. پرسش های پژوهش

2. پرسش های پژوهش

برخی از پرسش های مهمی که این پژوهش درصدد پاسخ دادن به آنهاست، عبارتند از:

الف) معنای خوف و رجا و برخی مفاهیم وابسته آنها چیست؟

ب) ترس نکوهیده چیست و راه مقابله با آن کدام است؟

ج) چرا باید هم از خدا ترسید و هم به او امید داشت؟

د) چه چیزهایی مایه امید انسان و چه چیزهایی مایه ترس اوست؟

ه-) خوف و رجا، جداگانه و در کنار هم، چه اهمیتی دارند و آثار تربیتی فردی، اجتماعی و دینی آنها چیست؟

و) اهمیت تعادل خوف و رجا در انسان چیست و چه آثاری در پی دارد؟

ز) برای تربیت و نجات انسان، کدام یک از ابزار خوف و رجا کارآمدتر است؟

ح) تندروی یا کندروی در بیم و امید، چه آسیب هایی برای انسان دارد؟ راه های مقابله با آن چیست؟

ط) سنت های الهی درباره کسانی که از او نمی ترسند، چیست؟

ص: 6

ی) راهکارهای پرداختن به این ارزش دینی در جامعه و نهادینه سازی آن به وسیله رسانه ملی چیست؟

3. گستره موضوع و روش پژوهش

3. گستره موضوع و روش پژوهش

موضوع پژوهش، درحقیقت سه موضوع وابسته به هم است که در هر یک از آنها به تناسب، بحث هایی مطرح می شود. این سه موضوع عبارتند از: «خوف»، «رجا» و «رابطه خوف و رجا». اینها از وظایف قلبی مربوط به حوزه اخلاق بندگی هستند که البته آثارشان به دیگر حوزه های اخلاقی نیز می رسد و در آنها اثر می گذارد. این بحث، در قرآن کریم، روایت های معصومان و در کتاب های عرفان و اخلاق مطرح و در کتاب های روان شناسی نیز به جنبه هایی از آن پرداخته شده است.

روش به کاررفته در این پژوهش، روش توصیفی و کتابخانه ای به همراه ارائه تحلیل و تبیین است.

4. پیشینه پژوهش

4. پیشینه پژوهش

به این موضوع به صورت مستقل، تنها در چند مورد پرداخته شده که آن هم به زبان عربی و بیشتر در میان اهل سنت است. در قرآن کریم، آیات بسیاری درباره خدا و امید به او وجود دارد و الگوهای عملی خوف و رجا، از پیامبران و اولیای خدا معرفی شده است.

در کتاب های روایی شیعه، مانند کتاب الکافی، بحارالانوار و مستدرک الوسائل نیز باب هایی با عنوان «الخوف و الرجاء» و نیز «حسن الظن بالله» و «الخوف و الخشیة» و «البکاء من خشیة اللّه» وجود دارد و برخی کتاب های روایی اهل سنت مانند ریاض الصالحین نووی نیز بابی با عنوان «الخوف و الرجاء» دارد. همچنین، در برخی کتاب های عرفانی مانند قوت القلوب اثر

ص: 7

ابوطالب مکی، بابی با عنوان «الخوف و الرجاء» به چشم می خورد. در برخی کتاب های اخلاقی مثل اسرار الصلوة میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و چهل حدیث امام خمینی رحمه الله و جامع السعادات ملا محمدمهدی نراقی نیز به مناسبت، به این موضوع اشاره شده است. همچنین، از برخی یافته های پژوهش های روان شناسی معاصر، مانند کتاب های روان شناسان انسان گرا یا مثبت گرا می توان برای مبحث رجا بهره گرفت.

5. کاربرد رسانه ای

5. کاربرد رسانه ای

این نوشتار می تواند به صورت مستقیم در برنامه های معارفی و مذهبی، به ویژه در مناسبت هایی مثل ایام ماه مبارک رمضان و محرم و جمعه ها، در گزارش ها، زیرنویس ها و پیام مجری استفاده شود و به صورت غیرمستقیم نیز می تواند به کار رود. برای مثال، در برخی فیلم ها یا گفت وگوهای مجریان که به شکل نادرست و افراطی از امید تبلیغ می شود یا پیام های ناامیدکننده داده می شود، این پژوهش می تواند در تصحیح دیدگاه ها تأثیر بگذارد و به گونه ای آنها را تعدیل کند.

با توجه به توسعه شبکه های مذهبی در صدا و سیما مانند شبکه قرآن سیما و شبکه های معارف و قرآن رادیو، طبیعی است که به تدریج طرح همه مفاهیم اسلامی در آنها ضرورت می یابد و این پژوهش می تواند در مسیر عملی ساختن این هدف ها مفید باشد.

پیش فرض ما این است که سمت وسوی کلی برنامه های رسانه ملی و آرمان بلند آن، برخلاف عموم رسانه های دنیا، کمک به تحقق آرمان های دینی و بنیان نهادن مدینه فاضله اسلامی است. اگر این مدعا را هم بپذیریم که در عموم برنامه های هنری و حتی غیر هنری رسانه ملی، خوف و رجا جایگاه

ص: 8

چندانی ندارند، این پژوهش می تواند قدری از اهمیت و ضرورت این دو مفهوم را ثابت سازد و کارکردهای تربیتی فردی و اجتماعی و آثار دنیوی و اخروی آنها را گوشزد کند. در این صورت، شاید بتوان این نتیجه را به عنوان یکی از دستاوردهای این پژوهش مطرح کرد که باید رویکردی نو در عرصه توجه علمی و عملی به این دو مفهوم در پیش گرفت و در برخی برنامه ریزی ها و برنامه سازی های سازمان صدا و سیما، برای رسیدن به این هدف مطلوب نواندیشی شود.

6. مفهوم شناسی

6. مفهوم شناسی

برخی مفاهیم اصلی که در این پژوهش به کار رفته، عبارتند از: خوف به معنای ترس از خداوند یا ترس از عذاب او و مفاهیم وابسته آن مانند: خشیّت، رهبت، امن از مکر خدا، املاء و استدراج. همچنین، مفهوم رجا به معنای امید به رحمت خداوند و برخی مفاهیم وابسته آن مانند: حسن ظن یا خوش گمانی به خدا، طمع و آرزو. مفهوم خوف و رجا به معنای حالتی قلبی برای انسان است که هم ترس از خدا و آخرت و هم امید به نجات و رحمت او در دل وجود داشته باشند. برخی از دیگر مفاهیم به کار رفته در این پژوهش، در قسمت نخست فصل اول و سوم بازکاوی شده اند.

ص: 9

فصل دوم: مفهوم شناسی و آثار خوف

اشاره

فصل دوم: مفهوم شناسی و آثار خوف

زیر فصل ها

1. واژه شناسی خوف

2. اهمیت خوف

3. ریشه های خوف

4. آثار خوف

5. نمونه هایی از خداترسان

1. واژه شناسی خوف

اشاره

1. واژه شناسی خوف

زیر فصل ها

الف) خوف

ب) واژه های وابسته

الف) خوف

الف) خوف

خوف در فارسی به معنای ترس، بیم و هراس(1) و در عربی به معنای نگرانی از بروز امری ناخوشایند در آینده است که بر اساس نشانه های قطعی یا گمانی - که به طور طبیعی نگرانی را در پی دارد - پدید آمده است(2) و این نگرانی، شخص را به اقدام برای رفع آن وامی دارد.(3)

واژه «خوف» در برابر واژه «اَمن» قرار دارد و در هر دو مورد ترس دنیوی و اخروی [و پسندیده و ناپسند] به کار می رود.(4)

ب) واژه های وابسته

ب) واژه های وابسته

برخی واژه های هم ردیف خوف که در قرآن کریم و روایات به کار رفته اند، عبارتند از:

ص: 10


1- رضا مهیار، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص377.
2- حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص161.
3- نک: ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، ج7، صص 249 و 250 و 269؛ ملا محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج 1، صص 208، 217 و 309.
4- المفردات، ص303.

یک - خشیّت: به معنای خوف است؛(1) خوفی که آمیخته با بزرگداشت باشد و در بیشتر موارد، برخاسته از علم به چیزی است که از آن می ترسد.(2)

دو- هَیْبَت: به معنای ترس همراه با بزرگداشت کسی است که از آن می ترسد. (3)

سه - رَهْبَت: به معنای خوف است؛(4) خوفی که همراه با دوری جستن و اضطراب باشد.(5) برخی نیز گفته اند: رهبت در مقابل رغبت، به معنای حالتِ استمرار خوف است.(6)

چهار- شَفَقَت: نوعی از ترس است که نسبت به دیگران تحقق پیدا می کند و به این معناست که بر دیگری به سبب دلسوزی و خیرخواهی نسبت به او بترسد.(7) ازاین رو، برخی شفقت را به «توجه همراه با ترس» معنا کرده اند.(8) در زبان فارسی نیز از این ماده، واژه مشفق و شفیق به کار می رود.

پنج - وَجَل: واژه وَجَل را نیز برخی مرادف خوف(9) و برخی به پنهان کردن ترس معنا کرده اند.(10) برخی میان وجل و خوف چنین تفاوت قائل شده اند که وجل در اصل به معنای اضطراب و ناآرامی درونی است و خوف، از آثار آن است.(11)

ص: 11


1- محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 228؛ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج 4، ص 284.
2- المفردات، ج1، ص283.
3- لسان العرب، ج1، ص789؛ کتاب العین، ج4، ص98؛ فرهنگ ابجدی، ص968.
4- لسان العرب، ج1، ص436؛ العین، ج4، ص47.
5- المفردات، ج1، ص366.
6- حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص42.
7- لسان العرب، ج10، ص180.
8- المفردات، ج1، ص283.
9- کتاب العین، ج6، ص182؛ لسان العرب، ج11، ص722.
10- المفردات، ص 855.
11- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 13، ص42.

شش - فَزَع: برخی این واژه را به معنای ترس گرفته اند و برخی به معنای حالتِ گرفتگی و گریزی که از چیزی ترسناک به انسان دست می دهد.(1) برخی نیز آن را ترس شدید همراه با اضطراب، به سبب ناخوشی ناگهانی معنا کرده اند.(2)

هفت - وحشت: این واژه در مقابل «اُنس» است(3) و به ترسی گفته می شود که از احساس تنهایی و بی مونسی به انسان دست می دهد.

هشت - دَهْشَت: به حالتی گفته می شود که به سبب ترس یا شرم، اندیشه [و قدرت تصمیم گیری] از انسان گرفته می شود.(4) به عبارت دیگر، همان حیرت و اضطراب و سرگردانی آشکار است.(5)

نه - خُشوع: به معنای حالت تضرع است؛ با این تفاوت که اثر خشوع در حالات و اعضای بدن مانند چشم و صحبت کردن آشکار می شود.(6)

ده - حَذََر: به معنای دوری جستن از چیز ترسناک است؛(7) یعنی اگر ترس از چیزی سبب دوری از آن شود، به این عمل حذر، می گویند.(8) به بیان دیگر، حذر، ترسِ همراه با احتیاط است و دوراندیشی در مفهوم آن نهفته است.

2. اهمیت خوف

اشاره

2. اهمیت خوف

مراد از خوف در این پژوهش، خوف از خداست، ولی پیش از آغاز این بحث، کمی درباره اهمیت نیروی خوف در انسان سخن می گوییم.

ص: 12


1- المفردات، ص635.
2- التحقیق فی کلمات القرآن، ج13، ص42.
3- التحقیق فی کلمات القرآن، ج13، ص42.
4- کتاب العین، ج 3، ص398؛ احمد بن محمد فیومی، مصباح المنیر، ص202.
5- التحقیق فی کلمات القرآن، ج13، ص42.
6- کتاب العین، ج1، ص112؛ المفردات، ص283.
7- المفردات، ص223.
8- التحقیق فی کلمات القرآن، ج2، ص182.

الف) مایه حیات

الف) مایه حیات

ترس یکی از عواطف و احساسات موجود در انسان [و حتی حیوانات] و از نعمت های خدادادی است که «سبب می شود انسان و حیوان به سبب آن، خود را از خطرهایی که آنان را در زندگی دنیوی تهدید می کند، نگه دارند. افزون بر این، یکی از مهم ترین فوایدش برای انسان این است که فرد مؤمن را به حفظ خود در برابر عذاب خداوند در آخرت نیز وامی دارد.»(1) بنابراین، ترس، از احساساتی است که برای انسان بسیار مفید و لازم است و خداوند متعال برای بقای وی، این نیرو را در او به ودیعت نهاده است. ترس، برای ادامه زندگی اجتماعی انسان ها نیز لازم است، به گونه ای که اگر نیروی ترس نبود، زندگی اجتماعی بشر مختل می شد؛ زیرا یکی از کارآمدترین بازدارنده ها در وجود انسان که سبب ترک قانون شکنی می شود، ترس است. در همه جوامع بشری، ترس از مجازات، زندان، تازیانه و از بین رفتن حیثیت اجتماعی، نقش مهمی در بازدارندگی از بزهکاری و قانون شکنی ایفا می کند. بنابراین، اگر خوف را راز بقا و مایه حیات بنامیم، مبالغه نکرده ایم.

البته اگر ترس در مسیر درست و بجا به کار گرفته شود، این فایده ها را در پی خواهد داشت و مایه حیات خواهد بود و سلامت و امنیت را برای آدمی در دنیا و آخرت به ارمغان خواهد آورد، وگرنه خود، از عوامل ناامنی و نابودی آسایش و آرامش و حتی به خطر افتادن حیات انسان می شود.

ترسو بودن، با خائف بودن در اصطلاح دینی که مورد بحث ماست، بسیار تفاوت دارد. خائف بودن، از کمالات دین و فضایل اخلاق بندگی به شمار می رود که در اسلام ستایش شده است، درحالی که ترسو بودن یکی از اخلاق های ناشایست فردی و نشانه ضعف نفس است که در قرآن و روایات

ص: 13


1- دکتر محمد عثمان نجاتی، قرآن و روان شناسی، ترجمه: عباس عرب، ص96.

و کتاب های اخلاق و ادب نکوهش شده است. از نظر روان شناسان هم این نوع ترس، نوعی تهدید روانی به شمار می رود که به مناسبت، کمی درباره آن بحث می کنیم.

به باور یکی از روان شناسان معاصر، «ترس، بزرگ ترین مانع بر سر راه تجربه شادمانی، صلح و آرامش و خرسندی در سطح فردی، اجتماعی و بین المللی است.»(1) وی رایج ترین ترس ها را ترس از طرد شدن، شکست و ناکامی، مرگ عزیزان، مرگ خود، بیماری و ناتوانی، دردهای عاطفی یا جسمانی می داند.(2) همچنین، احساس ناامنی، ضعف، نگرانی، ناتوانی، پریشانی، افسردگی، هیستری، پرخاشگری، خشونت، ضربه ناگهانی، ترس بیمارگونه و جز آن را، از انواع تجلیات ترس برمی شمارد.(3) آن گاه با اشاره به اینکه ترس، بزرگ ترین مانع پیشرفت انسان است،(4) بیان می دارد که «به هنگام ترس، کلید عقل خاموش می شود و افسار خیال پردازی گسیخته می شود و درک و دریافت انسان مختل می شود».(5)

طبیعی است که با اختلال در درک و دریافت، انسان قدرت تصمیم گیری بجا و به هنگام را از دست می دهد و هنگام ترس، به موجودی سست عنصر و بی اراده تبدیل می شود. «مهم ترین و بنیادی ترین علت ترس، جهالت نسبت به سرشت راستینمان است. اگر متقاعد می شدیم که سرشتمان، جانی آسیب ناپذیر و جاودان است، به هیچ رو نمی ترسیدیم».(6)

ص: 14


1- رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص148.
2- رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص151.
3- نک: رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص152.
4- نک: رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص156.
5- رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص155.
6- رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص157.

این نویسنده از برخی راه های غلبه بر ترس، چنین یاد می کند: «با تماس تدریجی، اما فزاینده با آن چیزی که به وحشتمان می اندازد، از روی تجربه خواهیم آموخت که در واقع آسیبی برای ما به همراه ندارد.»(1) به این مطلب در روایت های اسلامی نیز اشاره شده است. امیر مؤمنان، علی(ع) می فرماید:

إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.(2)

اگر از چیزی ترسیدی، خود را در آن بینداز که سختی خودنگه داریِ تو از آن، از آنچه از آن می ترسی بزرگ تر است.

روان شناس دیگری، مهم ترین ترس ها را ترس از خدا، ترس از مرگ و ترس از فقر معرفی می کند(3) و می نویسد که تنها راه نجات ترس از مرگ، ایمان واقعی به خداست؛ چون مؤمن می داند با مردن، به زندگی جاودان اخروی منتقل و از رحمت و رضایت خدا بهره مند خواهد شد و اگر در برابر مرگ احساس ترس می کند، در حقیقت، به این دلیل است که می ترسد از آمرزش خدا بهره مند نشود و به رحمت و رضایت او دست نیابد.(4) تمام مکتب های روان درمانی در اینکه دلیل اصلی بروز بیماری های روانی، اضطراب است، هم عقیده اند، ولی در تعیین عوامل اضطراب برانگیز، اختلاف نظرهایی با هم دارند.(5) بررسی تاریخ ادیان، به ویژه اسلام، نشان می دهد که ایمان به خدا در درمان این گونه بیماری ها و ایجاد احساس امنیت و آرامش و پیش گیری از اضطراب و بیماری های روانی ناشی از آن، کاملاً موفقیت آمیز بوده است.(6) مؤمنی که ایمان حقیقی به خدا دارد، از هیچ چیز در

ص: 15


1- رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، ص160.
2- نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، حکمت 175.
3- نک: قرآن و روان شناسی، ص101.
4- نک: قرآن و روان شناسی، ص104.
5- نک: قرآن و روان شناسی، ص367.
6- نک: قرآن و روان شناسی، ص368.

این دنیا نمی هراسد؛ چون می داند تا خدا نخواهد، هیچ شر و آزاری به او نمی رسد و تا خدا نخواهد، هیچ انسان و یا قدرتی در دنیا قادر نیست به او ضرری رساند یا خیری را از او باز دارد.(1)

بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ. (بقره: 112)

آری، آن کس که روی تسلیم به جانب خداوند کرد، مزدش نزد پروردگارش است و هیچ ترس و اندوهی ندارد.

مؤمن واقعی درباره رزق و روزی اش هرگز نمی ترسد؛ زیرا عقیده دارد که تنها خداوند متعال روزی دهنده و صاحب قوّت و قدرت است.(2) همچنین، هرگز دچار اضطراب ناشی از احساس ناخودآگاه گناه نمی شود؛ بیشتر بیماران روانی از این احساس گناه رنج می برند.(3) یادآوری گناهان و اعتراف مؤمن به آنها و استغفار و توبه، از سرکوب ناخودآگاه احساس گناه، که سبب ایجاد اضطراب و بروز بیماری های روانی می شود، جلوگیری می کند.(4) با توجه به این مسائل، تعجبی ندارد که مؤمن واقعی، همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و وجودش لبریز از احساس رضایت باشد.(5)

برای تکمیل بحث به آیات زیر توجه فرمایید:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً ... . (نحل: 97)

هر کس عمل صالحی انجام دهد، چه مرد و چه زن، درحالی که مؤمن باشد، به او زندگی پاکیزه عطا می کنیم.

الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ. (انعام: 82)

ص: 16


1- نک: قرآن و روان شناسی، ص369.
2- نک: قرآن و روان شناسی، ص370.
3- نک: قرآن و روان شناسی، ص375.
4- نک: قرآن و روان شناسی، ص377.
5- نک: قرآن و روان شناسی، ص377.

آنان که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستم نپوشاندند، امن برای آنان است و ایشان هدایت یافتگانند.

أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یتَّقُون. (یونس: 62 و 63)

آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند! همان ها که ایمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز کردند.

از آنچه گفتیم، چند مطلب روشن می شود:

یک - ترس، از نیروها و عواطفی است که خداوند متعال برای حفظ و بقای انسان و حیوانات در وجودشان نهاده است.

دو- این ترس گاهی پسندیده است و گاه ناپسند و زاییده عوامل بی اساس و خیالی.

سه - بهترین راه مقابله با ترس های خیالی، ایمان به خداوند یکتاست.

چهار- ادیان آسمانی و به ویژه دین مقدس اسلام، پدیده ترس را در وجود انسان کنترل و هدایت می کنند؛ به این ترتیب که از سویی، ریشه ها و زمینه های ترس ناپسند، مثل ترس از مرگ، فقر و بیماری را از بین می برند و از سوی دیگر، با معرفی کارکرد مثبت ترس در حفظ جان انسان از خطرها، از این غریزه در راه رشد و تعالی وی استفاده می کنند. اسلام برای این منظور، با هدایت ترس به مسیر دوری کردن از خطرهای اخروی و ترس از مقام پروردگار، از این غریزه همچون دیگر غرایز انسانی بهره برداری بهینه می کند. یکی از هدف های این پژوهش، شناخت این نوع از کارکرد غریزه خوف و امید در انسان است که به بحث درباره آن می پردازیم.

ب) نشانه و شرط ایمان

ب) نشانه و شرط ایمان

خوف یکی از صفاتی است که همراه ایمان به خداوند، در انسان پدید می آید. البته می توان گفت خوف از اجزای ایمان است و دل های مؤمنان راستین از

ص: 17

این صفت، خالی نیست. بنابراین، خوف از نشانه های مؤمنان حقیقی است. البته خوف نشانه هایی نیز دارد که از جمله آنها تجلی خضوع و خشوع در رفتار خائفان واقعی است. افزون بر آن، چون اهل بیت(ع)، والاترین اسوه های خوف و خشیّت الهی بوده اند و نمونه های فراوانی از جلوه گر شدن خوف و خشیّت در رفتار و مناجات های آنان نقل شده است، پیروان مکتب ایشان نیز باید با اقتدا به پیشوایان خود، از این صفت به صورت شایسته تری بهره مند باشند. آن بزرگواران بر این نکته تأکید کرده اند که باید خوف از خدا، در رفتار و سیمای شیعیان حقیقی آنان نمایان باشد.

به روایت امام باقر(ع)، روزی امیر مؤمنان، علی(ع) در عراق نماز صبح را به جماعت گزارد. پس از آن، مردم را موعظه کرد و از خوف خدا گریست و آنان را نیز گریاند، سپس فرمود:

هان! به خدا سوگند، از عهد دوست صمیمی ام، رسول خدا صلی الله علیه و آله، گروهی را به یاد دارم که بامدادان و شامگاهان، ژولیده و گَردآلود و گرسنه بودند. پیشانی شان همچون زانوی بز، پینه بسته بود. برای پروردگار خود با سجده و قیام، شب را سپری می کردند. گاه روی پا ایستاده و گاه پیشانی بر خاک می ساییدند. با پروردگار خود، مناجات و آزادی خود را از آتش دوزخ درخواست می کردند. به خدا سوگند! آنان را با این حال دیدم که خائف و نگران بودند.(1)

همچنین آن حضرت، شبی مهتابی از مسجد در آمد و به سوی محله جُبّانه کوفه به راه افتاد. در این هنگام، گروهی هم در پی ایشان می آمدند. حضرت ایستاد و پرسید: شما کیستید؟ گفتند: شیعه شماییم. حضرت علی(ع) در سیمای ایشان به دقت نگریست و فرمود: پس چرا سیمای شیعه را در شما نمی بینم؟ گفتند: ای امیر مؤمنان، سیمای شیعه چگونه است؟ فرمود:

ص: 18


1- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص235؛ نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج66، ص307.

چهره هاشان از شب زنده داری زرد؛ چشمانشان از شدت گریه و اشک، ضعیف؛ پشت هاشان از نماز، خمیده؛ شکم هاشان از روزه، لاغر؛ لب هاشان از دعا، خشکیده [و] غبار خاشعان بر آنان نشسته است.(1)

ج) تکامل بخش فضیلت ها

ج) تکامل بخش فضیلت ها

از آنجا که خوف از خدا، بالاترین فضیلت انسانی و نیز سرچشمه دیگر کمالات و فضایل انسانی است، هر چه خوف انسان بیشتر باشد، دیگر فضایل هم در او بیشتر رشد می کند و تکامل می یابد. ازاین رو، در مقام سنجش انسان ها با یکدیگر، خداترسان در درجه بالاتری از دیگران قرار دارند و نزد خدا محبوب تر خواهند بود. در این باره روایت شده است:

سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَیُّ النَّاسِ خَیرٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: أَخْوَفُهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْمَلُهُمْ بِالتَّقْوَی وَ أَزْهَدُهُمْ فِی الدُّنْیا.(2)

از امیر مؤمنان، علی(ع) پرسیدند: بهترین مردم نزد خداوند عزّوجلّ کیست؟ پاسخ داد:خداترس ترین آنان و عامل ترینشان به تقوا و زاهدترین آنان در دنیا.

3. ریشه های خوف

اشاره

3. ریشه های خوف

شاید نخستین پرسشی که با شنیدن عبارت «خوف از خدا» به ذهن شنونده خطور می کند، این باشد که چرا باید از خداوند ترسید؟ مگر خداوند ترسناک است که باید از او ترسید؟ مگر نگفته اند که او مهربان ترین مهربانان و حتی از مادر هم به ما مهربان تر است؟ مگر می شود مهربان ترین کس، ترسناک هم باشد؟ پرسش دوم این است که با فرض پذیرش اینکه ترس از خداوند، یک حقیقت، بلکه یک وظیفه است، این ترس چگونه و از چه راهی به دل انسان راه می یابد؟ در این بخش در صدد پاسخ دادن به این دو پرسش هستیم.

ص: 19


1- بحارالانوار، ج65، صص150 و 151.
2- محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص381.

خوف از خداوند علت ها و ریشه های چندی دارد که به برخی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

الف) ترس به سبب معرفت

الف) ترس به سبب معرفت

«پیدایش معرفت و شناخت به خداوند» می تواند در پاسخ به هر دو پرسش یاد شده، کارساز باشد؛ به این معنا که اگر معرفت الهی در دل انسان راه یافت، درمی یابد که باید از خداوند ترسید و تنها مقام والای او، شایسته ترس و بیم است. آنان که شمه ای از بزرگی و عظمت بی پایان پروردگار خویش را شناخته اند، از او هراس دارند و جز او را سزاوار ترس نمی دانند. درست است که خداوند، مهربان ترین مهربانان است، ولی این مهربانی در صورتی در حق انسان ادامه می یابد که سر به نافرمانی پروردگارش برندارد، بلکه از او فرمان برداری کند؛ وگرنه قهر و خشم خداوند، دامانش را خواهد گرفت. پروردگار متعال در عین داشتن محبت و علاقه به بندگانش، شدیدترین عقاب ها را نیز برای ناسپاسان و نافرمانان قرار داده است. از این رو، باید از خشم و عذاب او ترسید و نافرمانی از او را ترک کرد.

همچنین شناخت عمیق خداوند و مقام او، ناخودآگاهِ انسان را به کرنش و تعظیم در برابر این همه عظمت و هیبتش وامی دارد، اگرچه معصیت او را هم نکرده باشد. پس نفس وجود معرفت در دل سبب می شود که انسان از خداوند بترسد. بنابراین، معرفت، راهی برای رسیدن به خوف از خداوند نیز هست و کسانی که خدا را به بزرگی شناخته اند، با وجودی لبریز از خوف و خشیّت نسبت به او، سر به آستان بندگی اش می سایند و در برابر عظمت او، به عجز و کوچکی خود اقرار می کنند. در قرآن کریم نیز خشیّت از خداوند [یعنی ترس همراه با بزرگداشت او] تنها از آنِ دانشمندان است و دیگران از

ص: 20

آن بی بهر ه اند: «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند». (فاطر: 28)

تنها دانشمندان هستند که با افزایش دانششان، بیشتر به بزرگی آفریننده هستی پی می برند و به درک شایسته ای از خداوند دست می یابند؛ تا جایی که در برابر این همه عظمت و شگفتی، هم بر ایمانشان افزوده می شود و هم ترس همراه با بزرگداشت خداوند - که همان خشیّت است - وجودشان را فرامی گیرد. کسانی که به اندازه دانشمندان از دانش توشه نبرده اند و درک کاملی از مبدأ هستی ندارند، به مقام والای خشیّت نمی رسند، ولی می توانند به اندازه شناخت خود از خداوند، از او بترسند و به مقام و پاداش خائفان برسند. از پیامبر اعظم اسلام روایت شده است که فرمود: «داناترین مردم به خداوند، خداترس ترین آنهاست».(1)

به نقل از امام صادق(ع) در حکمت آل داوود(ع) نیز آمده است: «اگر خدا را بشناسی و مقام بزرگ او را درک کنی، پیوسته از او می ترسی و به وعده هایش امید داری».(2)

خداوند در قرآن کریم، به کسانی که از مقام پروردگارشان بترسند، دو باغ بهشتی را وعده می دهد: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ.» (الرحمن: 46) امام صادق(ع) در تفسیر این آیه و اینکه چه کسی از مقام پروردگارش می ترسد، می فرماید:

کسی که بداند خداوند او را می بیند و آنچه را می گوید، می شنود و هر چه از خوب یا بد می کند، می داند و این بینش، او را از کارهای زشت بازدارد، چنین کسی است که از مقام پروردگارش ترسیده است.(3)

رسیدن به این مرتبه از شناخت و خوف از خداوند، برای همه ممکن است و به دانشمندان اختصاص ندارد، بلکه غیر دانشمندان نیز می توانند به این مقام برسند.

ص: 21


1- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص191.
2- بحارالانوار، ج67، ص383.
3- الکافی، ج2، ص71.

نکته دیگر اینکه منظور از دانشمندان در آیه کریمه چیست؟ چون ممکن است گفته شود، ما دانشمندانی را می شناسیم که نه تنها از خدا نمی ترسند، با دانش خود، زمینه ساز نافرمانی از او و گناه می شوند؛ مثلاً دانشمندی که بمب هسته ای می سازد و با آن جان هزاران نفر را می گیرد آیا از خدا می ترسد؟ اگر می ترسید، به یقین، چنین عمل زشتی را مرتکب نمی شد؛ یا دیده و شنیده ایم بسیاری از تحصیل کرده ها که عمری در مراکز علمی داخل یا خارج کشور مشغول تحصیل بوده اند، به دین و خدا و معاد اعتقادی ندارند و حتی با عمل و گفتار خود، شاگردانشان را هم به بی دینی و انکار یا مسخره کردن همه باورهای دینی، تشویق می کنند. پس چرا خداوند در قرآن می فرماید: دانشمندان از خدا می ترسند؟ ظاهر سخن این است که همه دانشمندان از خدا می ترسند، درحالی که واقعاً چنین نیست. راه حل این شبهه چیست؟

در پاسخ به این پرسش می گوییم که دین، تعریف ویژه ای از «علم» دارد. از دیدگاه دین، علم، نور است که خدا آن را در دل هر کس می اندازد که بخواهد هدایتش کند، چنان که امام صادق(ع) فرمود:

لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یهْدِیه.(1)

علم با یادگیری نیست، بلکه نوری است که خداوند در دل کسی می افکند که بخواهد راه هدایت را به او بنماید.

همچنین آن حضرت فرمود: «العلمُ نورٌ یقذفُهُ اللهُ فی قَلبِ مَن یشاء؛ دانش نوری است که خدا در دل هر کس بخواهد، می افکند».(2)

از دیدگاه دین، میان سواد و علم، تفاوت بسیار است؛ چه بسا کسی که باسواد است، ولی عالم نیست و بسا بی سواد که از علم بهره مند

ص: 22


1- بحارالانوار، ج1، ص225 (به نقل از: امام صادق(ع) در حدیث معروف به حدیث عنوان بصری).
2- مصباح الشریعه (سخنان امام صادق(ع))، ص16.

است. سواد به تنهایی جز تاریکی نیست،(1) ولی علم حقیقی سراسر نور است. بنابراین، هرکس که نور علم به دلش راه یافت و از دانشمندان گردید، به یقین، خشیّت الهی نیز در دلش راه خواهد یافت و مصداق آیه شریفه «انما یخشی الله» خواهد شد. کسی هم که باسواد و تحصیل کرده بود، ولی در دلش خبری از ترس و خشیّت از خدا نبود، دانشش جز تاریکی و نادانی و غرور و فریب و دوری از خدا نیست. چه زیبا سروده است شیخ بهایی:

علم چه ب--ود؟ از همه پرداخ-تن

ج-مل-ه را در داوِ(2) اول باخ-ت-ن

این هوس ها از سرت بیرون کند

خوف و خشیّت در دلت افزون کند

خش--یة ال-له را ن-شان ع-لم دان

«انما یخش--ی» تو در قرآن بخوان

سین--ه را از عل--م ح-ق آب-اد ک-ن

رو حدی-ث «لو علم-ت-م»(3) ی--اد ک---ن(4)

در دسته ای دیگر از روایات نیز ترس از خداوند عزّوجلّ، در رأس حکمت دانسته شده است: «رَأْسُ الْحِکْمَةِ مَخَافَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»(5) پس نه تنها دانشمند واقعی کسی است که از خدا بترسد، بلکه حکیم واقعی نیز خداترس است و علم و حکمت در خداترسان جمع شده است.

امیر مؤمنان، علی(ع)، غایت دانش؛ یعنی هدف و نهایت آن را ترس از خدا و داناترین مردم را «نیکوکار خائف» و بامعرفت ترین ایشان را «خداترس ترین» آنان دانسته است.(6)

ص: 23


1- چنان که معنای لغوی سواد هم سیاهی و تاریکی است.
2- داو: نوبت. (اصطلاحی در بازی نرد است)
3- اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود: «لَوْ عَلِمْتُمْ ما أَعْلَمُ لَبَکَیْتُم کَثیراً وَ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلا؛ اگر آنچه را من می دانم می دانستید، بسیار می گریستید و کم می خندیدید!» (ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص111).
4- شیخ بهایی، مثنوی نان و حلوا.
5- من لایحضره الفقیه، ج4، ص376، ح5766؛ نک: بحارالانوار، ج75، ص453؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص73.
6- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص236.

شخصی از امام رضا(ع) پرسید: فدایت شوم، حدّ توکل چیست؟ فرمود: این است که با خدا از چیزی نترسی.(1) یعنی شخص متوکل به مرحله ای از یقین می رسد که جز از خدا نمی ترسد و این نشانه توکل و راه شناخت آن است.

ب) ترس از معصیت

ب) ترس از معصیت

بسیاری وقت ها که از خوف، سخن به میان می آید، مراد از خوف، خوف از خود خداوند نیست، بلکه در درجه اول، ترس انسان از پیشینه کارهایش و در درجه بعد، ترس نسبت به پایان کارش است. امام صادق(ع) فرمود:

الْمُؤْمِنُ بَینَ مَخَافَتَینِ؛ ذَنْبٍ قَدْ مَضَی لَا یدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِی لَا یدْرِی مَا یکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ فَهُوَ لَا یصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا یصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْف.(2)

مؤمن [همواره] میان دو خوف به سر می برد؛ میان خوف نسبت به گناه گذشته که نمی داند خداوند با او چه کرده است؟ [یعنی آیا گناهش آمرزیده شده یا خیر؟] و [خوف نسبت به] عمر باقی مانده که نمی داند آیا باز هم گناهانی که او را به هلاکت می اندازد، از او سرخواهد زد یا خیر؟ پس مؤمن پیوسته خائف است و جز خوف، او را اصلاح نمی کند.

معنی خوف و رجا، تفسیر حب و بغض اوست

کاین یکی را معصیت نامد و آن یک را ثواب(3)

مؤمنان همواره به خاطر گناهان گذشته خود، از درگاه خداوند خطابخش و پوزش پذیر، آمرزش می طلبند و به رحمت او امیدوارند، ولی به هر حال چون به بخشوده شدن خود یقین ندارند، همواره بیمناکند. از سوی دیگر، بیم

ص: 24


1- شیخ محمد بن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص274؛ بحارالانوار، ج68، ص134؛ فقه الرضا (فقه منسوب به امام رضا(ع))، ص360 (مشابه این روایت از امام صادق(ع) هم نقل شده است، نک: الکافی، ج2، ص57).
2- الکافی، ج2، صص 71 و 72؛ وسائل الشیعه، ج15، ص224.
3- برنامه دُرج 3، دیوان اشعار قاآنی، قصیده در مدح خاتم الانبیا.

آن دارند که مبادا در آینده، دوباره خود را به گناه بیالایند و از درگاه خداوند دور شوند و خدای ناکرده کارشان به بدبختی بینجامد. ازاین رو، پیوسته نسبت به اعمال خود و حتی از عبادت هایی که انجام می دهند، به نوعی بیمناکند که مبادا خداوند آنها را نپذیرد. افراد بسیاری بوده اند که عمری به عبادت گذرانده اند، ولی به سبب برخی گناهان، سرنوشتشان ختم به خیر نشده است، مانند شیطان و بَلعَم بن باعور(1) و عمر سعد. بسیاری از افراد هم گناه کار بوده اند، ولی به سبب انجام دادن برخی کارهای صالح، فرجام نیکویی داشته اند، مثل حُر بن یزید ریاحی، از یاران امام حسین(ع) و نیز جادوگران فرعون که به دنبال کسب عزت برای فرعون بودند، ولی به موسی ایمان آوردند و عاقبت به خیر شدند.(2) امام زین العابدین(ع) فرموده است:

خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِقُدْرَتِهِ عَلَیکَ وَ اسْتَحْی مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْکَ. إِذَا صَلَّیتَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ. وَ إِیاکَ وَ مَا یعْتَذَرُ مِنْهُ. وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَیسَ بِالتَّعْذِیرِ.(3)

از خداوند به خاطر قدرتش بر تو بترس و به خاطر نزدیکی اش به تو از او حیا کن. آنگاه که نماز می خوانی، نماز شخص وداع کننده را بخوان و از آنچه به سبب آن مجبور به عذرخواهی شوی، بپرهیز و در ترس از خداوند کوتاهی مکن.

ای عابدان، ای عابدان! در خوف باشید و رجا

هم عاصیان عابد کنم، طاعات را عصیان کنم(4)

امام صادق(ع) در تفسیر آیه «وَ الَّذینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُون؛ و آنان که در انجام طاعات تلاش می کنند و بااین حال، دل هاشان از اینکه به سوی

ص: 25


1- برای آشنایی با قصه بلعم بن باعور، نک: بحارالانوار، ج13، ص377؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص12.
2- نک: طه: 70 و 71؛ الکافی، ج5، ص84.
3- بحارالانوار، ج75، ص 59 و ج68، ص337.
4- برنامه دُرج3، دیوان اشعار اسیری لاهیجی، غزل 406.

پروردگارشان بازمی گردند، هراسان است. » (مؤمنون: 60) فرمود: «اینان می ترسند که به سبب نافرمانی، اعمالشان به سویشان بازگردانده شود و [در عین حال] امید دارند که از ایشان پذیرفته شود.»(1) یعنی اینان خوف و رجا را با هم دارند. در روایات دیگری، از سبب خوف آنها در آیه شریفه، چنین یاد شده است: «آنان چون یقین دارند که بر کارهای خود جزا داده می شوند، نوعی هراس در دل دارند».(2)

خوف ما از عدل یزدان و رجا از فضل اوست

زان که عدل او، بلا و فضل او، دفع بلاست(3)

ج) ترس و عب-ادت

ج) ترس و عب-ادت

شناخت خداوند و عبادت و بندگی او با هم رابطه متقابل و دوسویه دارند. از یک سو، شناخت خداوند، به خوف از او و پرستش او می انجامد و از سوی دیگر، عبادت و پرستش خداوند، سبب افزایش شناخت و در نتیجه، افزایش خوف از او می شود. چنان که در قرآن کریم می خوانیم: «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ؛ پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی». (حجر: 99)

بنابراین، یکی از برکت های بندگی کردن برای خداوند این است که بذر خوف را در دل آدمی می افشاند و با پرورش نهال آن، کم کم به درخت تنومندی تبدیل می شود، با میوه هایی به نام خشیّت.

یکی از تفاوت های ترس از خدا با دیگر ترس ها این است که در دیگر ترس ها، انسان از چیزی که از آن می ترسد می گریزد، درحالی که در ترس از خدا به سوی خود او می گریزد(4) و به عبادت او روی می آورد، چنان که در

ص: 26


1- بحارالانوار، ج67، ص393.
2- نک: بحارالانوار، ج67، صص363 و 366.
3- برنامه درج 3، دیوان اشعار امیری معزی.
4- نک: ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج11، ص192.

قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ؛ به سوی خدا فرار کنید، من برای شما بیم دهنده ای آشکار هستم». (ذاریات: 50)

امام صادق (ع) می فرماید:

در تورات نوشته است: ای فرزند آدم! خود را برای عبادت من فارغ کن، دلت را پر از بی نیازی می کنم و به خواسته خودت رهایت نمی کنم و بر من است که نیازت را برآورده سازم و دل-ت را پ-ر از ترس از خودم ک-نم و اگر با فراغت به عبادت من نپردازی، دلت را به دنیا مشغول می کنم و نیازت را برنمی آورم و تو را به خواسته خودت وامی نهم.(1)

4. آثار خوف

اشاره

4. آثار خوف

زیر فصل ها

الف) آث-ار فردی خ-وف

ب) آثار اجتماعی خوف از خدا

الف) آث-ار فردی خ-وف

اشاره

الف) آث-ار فردی خ-وف

زیر فصل ها

یک - اطاعت و بندگی خدا

دو- پرورش فضیلت ها و ترک رذیلت ها

سه - زهد و وارستگی در دنیا

چهار- نجات از خطرها

پنج - امان و رستگاری اخروی

شش - گریه از خوف خدا

یک - اطاعت و بندگی خدا

یک - اطاعت و بندگی خدا

تبلیغ دین با روش بیم دهی و امیدبخشی سبب پذیرش اصل دین و ایمان به خداوند متعال و پیامبران او و روز جزا می شود. همچنین انگیزه لازم برای اطاعت از فرمان های الهی و عمل به دستورهای دینی را نیز پدید می آورد. هر کس بیم و امید حقیقی در دلش راه یابد، مطیع دستورهای پروردگار خود می شود و از این راه به سعادت حقیقی دست می یابد. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوی. (نازعات: 40)

هر کس از مقام پروردگار خویش ترسید و نفس خود را از خواسته هایش بازداشت، بهشت، جایگاه اوست.

هوای نفس به معنای آرزوها و خواسته های بی پایان نفس است. در این آیه، بازداشتن نفس از هوا و هوس، پس از ترس از مقام پروردگار آمده است.

ص: 27


1- الکافی، ج2، ص82.

از این مطلب درمی یابیم که ترس از خداوند، علت ترک هوای نفس است و به راستی نیز آن که عظمت و جلال خداوند را بشناسد، دیگر اسیر خواسته های پست حیوانی خود نمی شود، بلکه دل به معشوق حقیقی می سپارد و کمر همت در خدمت او می بندد و در نهایت، به سعادت و بهشت می رسد.

حضرت باقر(ع) از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند متعال می فرماید:

به عزت و جلال و بزرگی و کبریایی و نور و بلندی و رفعت مقامم [سوگند]! که هیچ بنده ای خواسته خود را بر خواسته ام برنگزیند، مگر اینکه کارش را پریشان، و دنیایش را در هم و دلش را به دنیا مشغول می کنم و بیش از اندازه مقدّر، از دنیا به او نمی دهم. و به عزت و جلال و عظمت و بزرگی و نور و بلندی و رفعت مقامم! که هیچ بنده ای خواست مرا بر خواست خود برنگزیند، مگر اینکه فرشتگانم را نگهبانش و آسمان ها و زمین را عهده دار روزی اش می کنم و خود در ورای تجارت هر تاجری برای او هستم و دنیا با خواری به سوی او رومی آورد.(1)

امام صادق(ع) نیز فرمود:

وَ مَا الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعَمَلُ إِلَّا إِلْفَانِ مُؤْتَلِفَانِ فَمَنْ عَرَفَ اللَّهَ خَافَهُ وَ حَثَّهُ الْخَوْفُ عَلَی الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللَّهِ.(2)

علم به خدا و عمل، دو رفیق جدایی ناپذیرند. کسی که خداوند را بشناسد، از او می ترسد و کسی که از خدا بترسد، این خوف، او را بر عمل به طاعت خدا برمی انگیزد.

توجه به اینکه خداوند متعال، شاهد و ناظر اعمال انسان است و هر چه از انسان سر بزند، او می بیند، می تواند ترس از خداوند و به دنبال آن ترک نافرمانی او را در انسان به وجود آورد. امام صادق(ع) به یکی از یارانش به نام اسحاق بن عمار فرمود:

ص: 28


1- بحارالانوار، ج 67، ص79.
2- الکافی، ج8، ص16؛ نک: بحارالانوار، ج67، ص401، ح 73.

یا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَی أَنَّهُ لَایرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیکَ.(1)

ای اسحاق! از خدا چنان بترس که گویا او را می بینی و اگر او را نمی بینی، او تو را می بیند. پس اگر معتقدی که او تو را نمی بیند، به او کفر ورزیده ای و اگر می دانی که او تو را می بیند و با این حال، به معصیت او اقدام کرده ای، پس او را از خوارترین بینندگان خود قرار داده ای.

امیر مؤمنان، علی(ع) می فرماید: مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت کاری به من بیاموز که خدا مرا دوست بدارد. حضرت به او سفارش هایی کرد، از جمله فرمود: «اگر می خواهی خدا دوستت بدارد، از او بترس و تقوا پیشه کن».(2)

این حقیقت، در زندگی بزرگان دین و عارفان و عابدان، نمونه های بسیاری داشته است. از جمله از امام باقر(ع) نقل کرده اند که فرمود:

زنی بدکاره و بسیار زیبا در میان قوم بنی اسرائیل بود که جوانانشان را فریب می داد و به فتنه می افکند. برخی از آن جوانان گفتند: اگر حتی فلان عابد معروف نیز این زن را ببیند، فریفته او می شود. آن زن با شنیدن این سخن گفت: به خدا سوگند که به منزلم برنمی گردم تا آن عابد را در فتنه افکنم! پس شب هنگام به سوی منزل او حرکت کرد و در زد. عابد در را باز کرد. زن گفت: مرا پناه ده. عابد امتناع کرد. زن باز گفت: برخی جوانان بنی اسرائیل مرا به سوی خود می خوانند، اگر راهم ندهی، در دام آنان گرفتار، و رسوا خواهم شد. عابد با شنیدن این حرف، در را به روی او گشود. زن داخل خانه شد و به محض ورود، لباسش را به کناری افکند. عابد با دیدن اندام و زیبایی زن وسوسه شد و دستی به اندام او زد، اما ناگهان به خود آمد و به سوی ظرفی که بر آتش می جوشید، رفت و دستش را در آتش فروکرد. زن با دیدن این منظره گفت: چه می کنی؟ عابد گفت: دستم را می سوزانم؛

ص: 29


1- الکافی، ج2، ص68.
2- بحارالانوار، ج82، ص164.

چون مرتکب این کار زشت شد. زن با شنیدن این سخن از خانه او بیرون رفت و به دوستان خود گفت: فلانی را دریابید که دستش را سوزاند. جوانان به سراغ عابد رفتند و اثر سوختگی را بر دست او مشاهده کردند.(1)

آری، آن که خوف خدا دلش را فراگرفت، از لذت های زودگذر دنیا که فرجامی ناگوار دارد، می گذرد و با مجازات نفس، از گناهان توبه می کند.

یکی از نشانه های فرمان برداری از خداوند که بر اثر خوف از او نمایان می شود، ترک کارها و سخنان بیهوده است. کسی که یقین دارد به حساب همه اعمال او رسیدگی خواهد شد و سخنان وی نیز بخشی از اعمالش است، از گفتن حرف های بی فایده پرهیز خواهد کرد. از امام صادق(ع) نقل کرده اند که فرمود: «اَلخائِفُ مَنْ لَمْ تَدَعْ لَه الرَّهْبَةُ لِساناً یَنطِقُ بِه؛ خائف کسی است که ترس، برای او زبانی که با آن سخن بگوید، باقی نگذاشته است».(2)

دو- پرورش فضیلت ها و ترک رذیلت ها

دو- پرورش فضیلت ها و ترک رذیلت ها

یکی از برکت های خوف این است که ارزش های انسانی را در آدمی ایجاد می کند و می پروراند. فیض کاشانی، عارف، محدث و دانشمند اخلاق شیعه، در این باره می نویسد:

خوف، فضایل را در عمق جان انسان می رویاند و رذایل را می سوزاند، شهوت ها را قلع و قمع و لذت ها را تیره و مُکَّدر می سازد. در نتیجه، گناهانی که پیش تر نزد او دوست داشتنی بود، دیگر در نزدش ناپسند و زشت و نفرت انگیز می گردد، همان گونه که عسل برای کسی که می داند در آن سمّی مهلک وجود دارد، نامطلوب است. بنابراین شهوت ها به واسطه خوف می سوزند و اعضا و جوارح، ادب می پذیرند و در دل، فروتنی، خواری و خضوع در برابر عظمت خدا پدیدار و خودبزرگ بینی، کینه و حسد از دل

ص: 30


1- بحارالانوار، ج67، صص387 و 388.
2- وسائل الشیعه، ج15، ص222؛ بحارالانوار، ج67، ص358.

ریشه کن می شود. بلکه بر اثر خوف، پیوسته در اندیشه عاقبت خویش فرو می رود و در نتیجه، نسبت به لحظه لحظه سرمایه عمر خویش بخل می ورزد و نفس را پیوسته نسبت به آنچه از دل او می گذرد و قدم هایی که برمی دارد و سخنانی که می گوید، بازخواست می کند.(1)

از امامان معصوم(ع) نقل شده است که فرموده اند:

أَنَّ أَصْلَ کُلِّ خَیرٍ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ شَی ءٌ وَاحِدٌ وَ هُوَ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی.(2)

ریشه هر خیری در دنیا و آخرت یک چیز است و آن، ترس از خداوند متعال است.

داستان زیر، نمونه ای از پرورش فضیلت سخاوت و بخشش در انسان، به سبب خوف از خداست:

امیر مؤمنان، علی(ع) در بستان خود چاهی کند که آب فراوان از آن جوشید. برخی با دیدن این منظره به ایشان تبریک و بشارت گفتند. آن حضرت به آنان فرمود: به وارثان این چاه بشارت دهید. سپس آنان را شاهد گرفت که آن چاه را در راه خداوند، برای نیازمندان و بیچارگان و درراه ماندگان وقف کرده است و فرمود: من این کار را انجام دادم تا خداوند آتش جهنم را از رویم بگرداند.(3)

همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «مَنْ خافَ رَبَّه کَفَّ عَنْ ظُلمِه؛ کسی که از پروردگارش بترسد، از ستمش دست برمی دارد.»(4) و «نِعْمَ الحاجِزُ عَنِ المَعاصی الخَوْفُ؛ ترس چه خوب مانعی از گناهان است».(5)

ستم به زیردستان و سوء استفاده از قدرت، بزرگ ترین خطری است که قدرتمندان هر جامعه ای را تهدید می کند. کسی که در مسند قدرت قرار می گیرد، اگر از پروردگار خویش نترسد، انواع آفت های قدرت مانند ستم،

ص: 31


1- المحجة البیضاء، ج7، ص270.
2- مستدرک الوسائل، ج11، ص235، ح12842 (از عبارت های این کتاب برمی آید که این حدیث برداشت از سخنان ائمه باشد نه نقل قول مستقیم).
3- نک: ارشاد القلوب، ج1، ص106؛ بحارالانوار، ج41، ص133.
4- غررالحکم و دررالکلم، ص191.
5- غررالحکم و دررالکلم، ص191.

رشوه و باج گیری، تکبر و فخرفروشی، منّت گذاشتن بر بندگان خدا و آزار و تحقیر دیگران، تهدیدش می کند. بنابراین، تنها بندگان خداترس و باایمان، به سلامت از دریای خروشان قدرت می گذرند. پیشوای پرهیزکاران، علی(ع)، پس از پیامبر گرامی اسلام، والاترین نمونه حاکمان خداترس بود. نمونه ای از خداترسی آن حضرت در زمان حکمرانی، از زبان خود ایشان چنین نقل شده است. حضرت، نخست در بیان اهمیت دوری از ستم به بندگان خدا می فرماید:

به خدا! اگر شب را روی اشترخار بیدار مانم و در طوق های آهنین از این سو بدان سویم کشند، خوش تر دارم تا روز رستاخیز بر خدا و رسول صلی الله علیه و آله درآیم، درحالی که بر برخی از بندگان خدا ستمکار باشم، یا اندک چیزی را به ناروا گرفته باشم و چگونه بر کسی ستم کنم، به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است و زمان ماندنش در خاک، دراز و فراوان؟

سپس داستانی را چنین بیان می کند:

به خدا سوگند! عقیل را دیدم پریشان و مستمند، از من خواست تا یک مَن از گندم شما به او بدهم و کودکانش را دیدم که از فقر، مویشان ژولیده و رنگشان تیره شده بود، چنان که گویی چهره های آنان را با نیل رنگ کرده اند. و او پی در پی به دیدار من آمد و گفته خود را تکرار کرد و من به سخنانش گوش می دادم، تا آنجا که پنداشت دین خود را بدو خواهم فروخت و زمام خود را به دستش خواهم داد و از سیره خود دست خواهم کشید. در اینجا بود که پاره آهنی برای او گداختم و به تنش نزدیک کردم تا عبرت گیرد. در آن حال، چنان فریاد برآورد، که بیمار از درد [فریاد برمی آورد] و نزدیک بود از داغی آن پاره گداخته بگدازد. به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگریند، از آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته، و مرا به آتشی می کشانی که خدای جبّار آن را به خشم گداخته است؟ تو از آزاری بنالی و من از شعله آتش ننالم؟

پس از آن هم، داستان دیگری از برخورد خود با یکی از دنیاطلبان آن زمان به نام مَروان بن حَکَم نقل می کند که شب هنگام رشوه ای به در خانه آن

ص: 32

حضرت آورده بود و گمان می کرد که با آن می تواند پیشوای مسلمانان را بفریبد، غافل از اینکه عنقای بلندآشیان، هرگز در چنین دام هایی گرفتار نمی شود. آن حضرت ضمن نقل این داستان، آن را شگفت تر از داستان عقیل می داند؛ زیرا عقیل از روی نیاز شدید، توقع نابجا از بیت المال داشت، ولی مروان نیازمند نبود، بلکه در پی جلب نظر حضرت و سوءاستفاده از مقام ایشان به سود خود بود:

شگفت تر از این، آنکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد، با ظرفی سرپوشیده از حلوا. چنانش ناخوش داشتم که گویی با آب دهان مار، آن را آمیخته یا زهرمار بر آن ریخته اند. گفتم: هدیه است یا زکات، یا صدقه - که گرفتن آن بر ما حرام است - ؟ گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند! آمده ای تا مرا از راه دین خدا بگردانی، یا عقلت را از دست داده و دیوانه شده ای، یا یاوه می گویی؟! به خدا سوگند که اگر هفت اقلیم جهان را با آنچه زیر آسمان های آن است به من دهند تا خدا را به اندازه گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای، نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد و این دنیای شما، از برگی که در دهان ملخی باشد و آن را می جَود، برای من پست تر است. علی را با نعمت های فانی و لذت ناپایدار چه کار؟(1)

اگر جز این چند جمله، هیچ یادگار دیگری از امیر مؤمنان، علی(ع) نداشتیم، همین ها برای شناخت مقام آن حضرت و پی بردن به اوج خداترسی و خداشناسی ایشان کافی بود. در این ماجرا، مواردی بیان شده است که بر بلندی روح و شدت خداترسی ایشان دلالت می کند؛ از جمله:

- زهرْ دیدن رشوه؛ هرچند حلوای بسیار شیرینی بود.

- تندترین برخورد با رشوه دهنده؛ مانند گمراه کننده و دیوانه نامیدن او و یاوه خواندن سخنانش.

ص: 33


1- نهج البلاغه، صص346 و 347؛ محمدرضا و محمد حکیمی، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، ج 6، صص471 و 472.

- بزرگ دیدن هر نوع ستم، حتی به موران؛ اگرچه در برابر آن هفت اقلیم جهان را هم بتوان به دست آورد.

سه - زهد و وارستگی در دنیا

سه - زهد و وارستگی در دنیا

اثر دیگر ترس از خدا، شناخت خداوند به بزرگی است و چون کسی خداوند را به بزرگی شناخت، جز او را کوچک می بیند، چنان که مولای متقیان، علی(ع) در توصیف پرهیزکاران می فرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْینِهِم؛ آفریدگار در نزد آنان بزرگ شد، پس هرچه جز او، در دیده هاشان خُرد نمود».(1)

چنین کسی از دنیا و متعلقات آن، وارسته است و به خداوند و هرچه رنگ خدایی دارد، وابسته می شود که در اصطلاح دینی، این فرد زاهد نام دارد. در واژه زهد دو مفهوم نهفته است: دل بستگی نداشتن به دنیا و استفاده از آن به اندازه ضرورت و نیاز و کفاف.(2) از پیشوای ششم، امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «إنّ حُبّ الشَرَفِ وَ الذَّکْرِ لا یکُونَانِ فِی قَلبِ الخائِفِ الرَّاهِبِ؛ در دل شخص خداترس زاهد، محبت به شرف و نام آوری وجود ندارد».(3)

بنا بر این روایت، در دل انسان خداترس، حب جاه و ریاست بر مردم و شنیدن ثناگویی آنان و شهرت دوستی وجود ندارد؛ چون این امور از شاخه های دنیادوستی است و بنده خداترس از بند این اسارت های نفسانی وارسته است.(4) انسان خداترس به جای به دست آوردن رضایت مردم و ستایش آنها از خودش، در پی انجام وظیفه و کسب خشنودی و رضای الهی است.

آن حضرت در روایتی دیگر، زاهدترین مردم دنیا را کسی می داند که بیش از همه، خشیّت خداوند در دلش باشد(5) و می فرماید:

ص: 34


1- نهج البلاغه، ص303، خطبه 193.
2- نک: سید جلال الدین مجتبوی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات ملا محمدمهدی نراقی)، ج3، ص78.
3- الکافی، ج2، ص70؛ بحارالانوار، ج67، ص359.
4- نک: بحارالانوار، ج67، ص360.
5- مستدرک الوسائل، ج11، ص234.

مَنْ عَرَفَ اللّهَ خَافَ اللّهَ و َمَنْ خَافَ اللّهَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنْیا.(1)

کسی که خدا را شناخت، از او ترسید و کسی که از خداوند ترسید، نفس او از دنیا خواهد گذشت.

«گذشتن از دنیا» که در این روایت آمده است، مصداق های گوناگونی دارد، از جمله ترک لذت های زودگذر دنیا و شهوت طلبی هایی که خشم خداوند را برمی انگیزد. امام زین العابدین(ع) یکی از آثار ترس از عذاب ناگهانی آخرت را فاصله گرفتن از بستر نرم استراحت و خودداری از خوردن برخی خوردنی ها و نوشیدنی ها دانسته است.(2) آسان شدن انفاق برای انسان، از دیگر مصداق های گذشتن از دنیاست. بنابراین، شخص خداترس، بی درنگ و مشتاقانه، به یاری دیگران در برابر فقر و گرفتاری می شتابد و نمی تواند در برابر دردهای هم نوعان و هم کیشان خود بی توجه باشد.

خداترسان، نه فقط در بهره مندی از لذت های دنیا مانند خوردنی ها و آشامیدنی های آن، بلکه در همه کارها، میانه روی را پیشه می سازند و بیش از نیاز خود توشه برنمی گیرند. افزون بر آن، از هر سرگرمی و کار بیهوده ای که انسان را از یاد خدا غافل کند، حتی از سخن گفتن بی جا و بیش از اندازه، خودداری می کنند. آنان به همه کارهای خود رنگ خدایی می زنند و از هرچه رنگ خدایی نداشته باشد، بیزار و گریزانند.

پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، فرموده است:

کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ شمارد، دهان خود را از کلام و شکم خود را از طعام باز دارد و نفس خود را به نماز و روزه، به سختی اندازد. گفتند: یا رسول الله! اینان اولیای خدایند فرمود: اولیای خدا سکوت کردند، پس سکوتشان ذکر بود و نظر کردند، پس نظرشان عبرت بود و سخن گفتند، پس سخنشان حکمت بود و راه رفتند، پس راه رفتنشان در میان مردم برکت

ص: 35


1- بحارالانوار، ج67، ص357؛ الکافی، ج2، ص69.
2- نک: مستدرک الوسائل، ج11، ص231.

بود. اگر اجل هایی که خداوند بر آنان نوشته است، نبود، از شوق ثواب و بیم عقاب، لحظه ای روح هاشان در بدن هاشان آرام نمی گرفت.(1)

شیخ بهایی در شرح این حدیث می نویسد:

این حدیث مهم ترین نشانه های عارفان و صفات اولیای کامل خدا را دربردارد که نخستین آنها سکوت است که باب نجات است. دوم: گرسنگی [است] که کلید خیرات است. سوم: خسته کردن خود در راه عبادت، به روزه روز و نماز شب [است]. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر به نماز ایستاد که پاهایش ورم کرد و امیر مؤمنان [، علی(ع)] هر شب هزار رکعت نماز می گزارد. چهارم: فکر [است] که گاه یک ساعت فکر، بهتر از شصت سال عبادت دانسته شده است. پنجم: ذکر زبانی [است] که مهم ترین مصداق آن، کلمه توحید است. ششم: نگاه عبرت آمیز [است]. هفتم: سخن حکمت گفتن [است] که صلاح دنیا و آخرت انسان را در بر داشته باشد. هشتم: رسیدن برکت اولیای خدا به مردم [است]. نهم و دهم: خوف و رجا [است]. و این صفات ده گانه، امهات صفات سالکان به سوی خداست.(2)

امیر مؤمنان، علی(ع) نیز فرموده است:

خداوند بندگانی دارد که خشیّت خداوند دل هاشان را شکسته است؛ پس، از سخن گفتن ابا می کنند، درحالی که فصیح و دانا و خردمند و آگاهند. با انجام دادن کارهای شایسته، در نزدیک شدن به او از هم پیشی می گیرند. کارهای بسیار را برای او بسیار نمی شمرند و از کارهای اندک خشنود نمی شوند. خود را بد می بینند، درحالی که زیرک و نیک هستند. (3)

امام سجاد(ع) نیز در مناجات خود به خداوند متعال عرضه می دارد:

أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ ذِکْرِکَ وَ مِنْ کُلِّ رَاحَةٍ بِغَیرِ أُنْسِکَ وَ مِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیرِ قُرْبِکَ وَ مِنْ کُلِّ شُغُلٍ بِغَیرِ طَاعَتِک.(4)

[خدایا] از تو آمرزش می طلبم؛ از هر لذتی به جز یاد تو، و از هر راحتی به جز انس با تو، و از هر شادی به جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز طاعت تو.

ص: 36


1- نک: بحارالانوار، ج66، صص 288 و 289.
2- نک: بحارالانوار، ج66، صص290 - 294.
3- نک: بحارالانوار، ج66، صص286 و 287.
4- بحارالانوار، ج91، ص151.

ز هرچه غیر یار، استغفر الله

ز بود مستعار، استغفر الله

دمی کان بگذرد بی یاد رویش

ز آن دم، بی شمار استغفر الله

زبان کان تر به ذکر دوست نبود

ز شرّش، بی شمار استغفر الله(1)

چهار- نجات از خطرها

چهار- نجات از خطرها

ترس از خدا، نه تنها در آخرت، در همین دنیا نیز موجب نجات انسان از بسیاری از گرفتاری ها و خطرهاست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

در زمان گذشته، سه نفر با هم به بیابان رفتند تا برای خانواده خود زاد و توشه فراهم کنند. باران آمد و به کوهی پناه بردند. در این هنگام، سنگ بزرگی آمد و جلو آنها را سد کرد و راه گریز را بر آنان بست.

یکی از آنها گفت: سنگ راه ما را بست و نشانی از ما به جا نماند و جز خدا کسی جای ما را نمی داند. اینک با استوارترین [و خالص ترین] اعمالتان خدا را بخوانید. یکی از آنها گفت: بار خدایا! تو می دانی که شیفته زنی شدم، اما هرچه از وی خواستم او رد کرد، تا آنگاه که برای او مالی در نظر گرفتم که هرگاه او خود را در اختیار من قرار دهد، آن مال را به او بدهم، او هم پذیرفت. هنگامی که خواستم با او عمل منافی عفت انجام دهم، از ترس تو بدن آن زن لرزید. من هم در این هنگام او را ترک کردم و دست از او برداشتم. اینک اگر می دانی که من این کار را به امید ثواب و از ترس عذابت ترک کرده ام، این سنگ را از برابر ما بردار. در این هنگام سنگ کمی کنار رفت.

دومی گفت: بار خدایا! تو می دانی که من پدر و مادری داشتم و برای آنها شیر می دوشیدم. در یکی از شب ها قدری شیر دوشیدم و آوردم تا آنها بخورند. هنگامی که آمدم، دیدم به خواب رفته اند. من آنها را از خواب بیدار نکردم. شیر را در دست گرفته، همچنان بالای سرشان ایستادم تا سپیده طلوع کرد. آنها از خواب بیدار شدند و از آن شیر نوشیدند. اینک اگر می دانی که این کار من به امید ثواب و ترس از عذاب تو بوده، این سنگ را از ما دور کن و ما را از اینجا نجات بده. بار دیگر سنگ مقداری کنار رفت.

ص: 37


1- محمد محمدی ری شهری، کیمیای محبت، ص119، به نقل از: فیض کاشانی، دیوان اشعار.

نفر سوم هم گفت: بار خدایا! می دانی که من روزی کارگری را اجیر کرده بودم. او نصف روز را کار کرد. مزدش را دادم، اما او ناراحت شد و آن را نگرفت. من آن پول را صرف کسب و کار خودم کردم و او پس از چند روز بازگشت و دستمزد خود را خواست. من هرچه با آن پول خریده بودم، به او دادم و گفتم: همه اینها مال شماست، درحالی که می توانستم جز مزدش به او ندهم. اگر می دانی که من به امید رحمت و ترس از عذابت این کار را کرده ام، اینک می خواهم این سنگ را دور سازی. در این هنگام سنگ کنار رفت و آنها درآمدند و رفتند.(1)

و بدین سان این سه نفر، به سبب یک عمل خالصانه که از ترس خدا انجام داده بودند، نجات یافتند.

پنج - امان و رستگاری اخروی
اشاره

پنج - امان و رستگاری اخروی

خوف از خداوند، انسان را از ارتکاب گناه بازمی دارد و او را به انجام کارهای نیک و شایسته برمی انگیزد که این امر درنهایت، به خشنودی خداوند و سعادت انسان در هر دو سرا ختم می شود. پیش تر هم گفتیم که خداوند متعال در قرآن کریم به خائفان، وعده بهشت و سرای سعادت را می دهد.(2) پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «کسی که از ترس خداوند عزّوجلّ گناهی را ترک کند، خداوند روز قیامت او را راضی می کند.»(3) البته این بدان معنا نیست که هر کس یک گناه را ترک کند، به بهشت خواهد رفت، بلکه در روایت آمده است که خداوند چنین کسی را خشنود می کند؛ یعنی در برابر ترک گناه به او چنان پاداشی می دهد که وی راضی می شود و این پاداش ممکن است، تخفیف عذاب برای گناه کاران باشد.

ص: 38


1- نک: بحارالانوار، ج 66، ص288 و ج 1، ص486.
2- نک: نازعات: 40 و 41.
3- بحارالانوار، ج67، ص398.

در برخی از روایات اهل بیت(ع)، خوف از خدا با امان از عذاب او برابر معرفی شده است(1) و نیز فرموده اند: «چه بسا خوف که بازگشت آن به امن و امان است.»(2) و چه نیکو پایانی است برای ترس از خدا که به امن و امان همیشگی می انجامد.

عارفان ز آنند دایم آمنون

که گذر کردند از دریای خون

امنشان از عین خوف آمد پدید

لاجرم باشند هر دم در مزید

امن دیدی گشته در خوفی خفی

خوف بین هم در امیدی ای صفی (3)

از وجود مقدس سرور کاینات، پیامبر بزرگ اسلام نقل شده که خداوند تبارک و تعالی فرموده است:

به عزت و جلالم سوگند که بر بنده ام، دو خوف را جمع نمی کنم و بر او دو امن را [نیز] جمع نمی کنم؛ پس اگر از من در دنیا احساس امن کند [و از من نترسد]، در قیامت او را می ترسانم و اگر در دنیا از من بترسد، در روز قیامت، او را ایمن می گردانم.(4)

امیر مؤمنان، علی(ع) نیز می فرماید:

خَفِ اللَّهَ خَوْفَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِکْرِ قَلْبَهُ فَإِنَّ الْخَوْفَ مَطِیةُ الْأَمْنِ وَ سِجْنُ النَّفْسِ عَنِ الْمَعَاصِی.(5)

از خدا بترس، ترس کسی که دلش را به اندیشه مشغول کرده است. به راستی که خوف، مَرکَب امن و زندان نفس از [انجام] گناهان است.

امام زین العابدین(ع) نیز به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 39


1- نک: غررالحکم و دررالکلم، ص192.
2- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
3- مثنوی معنوی، دفتر ششم، ص1115.
4- بحارالانوار، ج67، ص380.
5- غررالحکم و دررالکلم، ص 191؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص236.

ثَلَاثٌ مُنْجِیاتٌ خَوْفُ اللَّهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیةِ وَ الْعَدْلُ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ الْقَصْدُ فِی الْغِنَی وَ الْفَقْرِ وَ ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ هَوًی مُتَّبَعٌ وَ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ.(1)

سه چیز نجات دهنده است: ترس از خدا در آشکار و نهان؛ عدالت ورزی در خشنودی و خشم؛ میانه روی در غنا و فقر؛ و سه چیز هلاک کننده است: هوای پیروی شده؛ حرص فرمانروا و خودپسندی.

بر اساس روایات، خوف از خداوند، سبب آمرزش گناهان می شود؛(2) همان گناهانی که مانع نزدیکی بنده به معبود حقیقی هستند. بدین ترتیب، خوف الهی، زمینه رستگاری انسان را فراهم می کند.

در گفت وگوی خداوند با حضرت موسی(ع) آمده است:

ای موسی! تقرب جویان به درگاه من، به چیزی مانند پرهیز از حرام های من، به من نزدیکی نجسته اند؛ به راستی که من باغ های بهشتی ام را بر آنها روا می گردانم و احدی دیگر را با آنان شریک نمی سازم.(3)

اینک به پاداش ترک برخی از گناهان بر اثر ترس از خداوند اشاره می کنیم:

- زنا

- زنا

یکی از مهم ترین جلوه های ترس از خداوند، در جایی است که زمینه شهوت رانی حرامی برای انسان پیش آید و وی از ترس خداوند، عفت ورزد و آن را ترک کند. مانند حضرت یوسف(ع) که وقتی در کاخ عزیز مصر، همسر عزیز، وی را به سوی خود خواند، آن حضرت از ترس خداوند این دعوت را رد کرد و فرمود: «مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ پناه می برم به خدا! او [خداوند] صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامی داشته، [آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟] بی شک، ظالمان رستگار نمی شوند»! (یوسف: 23) و سپس از صحنه گناه

ص: 40


1- وسائل الشیعه، ج1، ص105.
2- نک: وسائل الشیعه، ج15، ص222؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص232.
3- وسائل الشیعه، ج15، ص222.

گریخت. خداوند هم به سبب این فرمان برداری او، در دنیا عزیزش داشت، از جمله علم تعبیر خواب را به او عنایت کرد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است:

کسی که کار زشت یا شهوتی بر او عرضه شود و از ترس خداوند عزّوجلّ آن را ترک کند، خداوند آتش را بر او حرام می گرداند، از ترس بزرگ تر در امانش می دارد و وعده خود در قرآن را که فرمود: «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ؛ هر کس از مقام پروردگار خود بترسد، برای او دو بهشت است» (الرحمن: 46) در حق وی محقق می گرداند.(1)

امام باقر(ع) نیز می فرماید:

هر چشمی در روز رستاخیز گریان است، جز سه چشم: چشمی که در راه خدا بیدار مانده و چشمی که از خشیّت خداوند اشکش سرازیر شده و چشمی که هنگام دیدن حرام های خداوند، بسته شده است.(2)

ابوحمزه ثمالی، شاگرد امام سجاد(ع)، می گوید:

خداوند در روز قیامت که سایه ای جز سایه او نیست، سه کس را در سایه خود می برد: مردی که زنی او را [برای عمل خلاف عفت] به خود بخواند و او از ترس خدا، وی را رها کند و بگوید: من از خدا می ترسم. مردی که به بدهکار تنگ دستی مهلت دهد یا از حق خود به نفع او بگذرد و مردی که دل بسته به دوستی مساجد است.(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، هفت کس را در سایه خویش درمی آورد: پیشوای عادل، جوانی که در عبادت خدا پرورش یافته، و مردی که از زمان بیرون آمدن از مسجد تا بازگشتش به آنجا، دل بسته به آن است و دو مردی که گرد آمدن و جدا شدنشان در راه فرمان برداری

ص: 41


1- بحارالانوار، ج67، ص66.
2- الکافی، ج2، ص81.
3- بحارالانوار، ج100، ص151.

خداست و کسی که در خلوت، خدا را یاد کند و اشکش سرازیر شود و مردی که زنی زیبا و حسب و نسب دار او را به سوی خویش بخواند و او در جوابش بگوید: من از خدا می ترسم و مردی که صدقه ای دهد و چنان آن را پنهان کند که دست چپش نداند دست راست چه صدقه داد؟(1)

- غنا

- غنا

یکی دیگر از زمینه های گناه که بسیاری را به دام خود انداخته، گوش دادن به آوازها و موسیقی های نامشروع و مناسب مجالس خوش گذرانی و فساد است. ترس از خدا، بهترین راه برای ترک این گناه است. روزی امام صادق(ع)، بهشت و نعمت هایش را برای یکی از یاران خود توصیف می کرد. آن شخص عرض کرد: فدایت شوم، می خواستم چیزی از شما بپرسم که از آن شرم دارم! حضرت فرمود: بپرس. گفت: آیا در بهشت غنا و آوازه خوانی هم هست؟ آن حضرت فرمود: در بهشت، درختی است که خداوند به بادهای بهشت امر می کند تا به سوی آن درخت بوزند. پس [وقتی باد به آن درخت می خورد] از آن درخت آهنگ هایی برمی خیزد که آفریدگان به زیبایی آن نشنیده اند. این پاداش کسی است که در دنیا از ترس خداوند، غنا را ترک کرده باشد.(2)

- شراب خواری

- شراب خواری

شراب خواری از گناهانی است که نابودکننده عقل و دین و دنیای انسان است و در دین مقدس اسلام بسیار نکوهش شده است. امام صادق(ع) می فرماید:

کسی که تا پایان عمر شراب بنوشد، همچون بت پرستان است و کسی که از ترس خداوند، مست کننده ای را ترک کند، خداوند، او را به بهشت می برد و از رحیق مختوم به او می نوشاند.(3)

ص: 42


1- بحارالانوار، ج 26، ص261؛ وسائل الشیعه، ج5، ص199 و ج15، ص251؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص13.
2- بحارالانوار، ج8، ص127.
3- وسائل الشیعه، ج25، ص318.

رحیق مختوم، شراب مُهرخورده بهشتی است که همچون شراب های دنیا، مست کننده و نابودکننده عقل انسان نیست و برای کسانی است که از خوردن شراب های مست کننده دنیا پرهیز کرده اند.

- کسب حرام

- کسب حرام

به دست آوردن مال از راه حرام نیز آفتی است که دامن گیر بسیاری از مردم شده است. مال حرام سبب بی توفیق شدن انسان و باقی ماندن حق مردم بر گردن او تا روز قیامت و برانگیخته شدن خشم الهی می شود. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود:

کسی که مال حرامی به دست آورد، خداوند از آن مال، صدقه دادن و آزاد کردن برده و حج و عمره را نمی پذیرد و خداوند عزّوجلّ به میزان اجر آن مال برای آن شخص گناه می نویسد و آنچه برای پس از مرگش بماند، توشه او به سوی آتش دوزخ است و کسی که بتواند مالی را از راه حرام به دست آورد و به خاطر ترس از خدای عزّوجلّ آن را ترک کند، در محبت و رحمت خداوند داخل می گردد و دستور داده می شود او را به سوی بهشت برید.(1)

شش - گریه از خوف خدا

شش - گریه از خوف خدا

یکی از مظاهر زیبای خوف از خدا در «گریه از خوف خدا» تجلی می یابد که از ارزشمندترین حالت های بنده در برابر پروردگار است. انسان ممکن است با انگیزه ها و در حالت های مختلفی در پیشگاه خداوند گریه کند، ولی بهترین گریه، گریه از خوف خدا در حال عبادت و دعا، به ویژه در راز و نیازهای شبانه است. از امام صادق(ع) روایت شده است:

هر دیده ای در قیامت گریان است، مگر دیده ای که از خشیّت خداوند گریه کرده باشد و دیده ای نیست که اشک در آن حلقه زند، مگر آنکه

ص: 43


1- بحارالانوار، ج100، ص17.

خداوند دیگر اعضای بدن را هم بر آتش حرام می کند و اشک بر گونه ای جاری نمی شود، مگر آنکه بر آن صورت، ننگی و خواری نمی نشیند. و هر چیزی پیمانه و وزنی دارد، جز اشک که خداوند عزّوجلّ با اندکِ آن دریاهایی از آتش را خاموش می کند و اگر بنده ای در امتی [از خوف خدا] گریه کند، خداوند آن امت را به [خاطر] گریه او رحمت می کند.(1)

آن حضرت در کلامی دیگر فرمود:

همه چشم ها در روز قیامت گریانند، جز سه چشم: چشمی که در برابر حرام های خدا بسته شود، چشمی که در راه فرمان برداری خدا بیدار باشد و چشمی که در دل شب از ترس خدا گریه کند.(2)

از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که فرمود:

هیچ قطره ای در نزد خدا دوست داشتنی تر از قطره اشکی نیست که در تاریکی شب، از ترس خدا، بی ریا ریخته شود.(3)

و از پیامبر نقل شده است که فرمود:

پروردگار تبارک و تعالی به من خبر داد و فرمود: به عزت و جلالم سوگند که عابدان به پاداش گریه کنندگان نمی رسند. برای ایشان در جایگاهی بلند، قصری بنا کنم که کسی با ایشان شریک نباشد.(4)

همچنین امیر مؤمنان، علی(ع) فرموده است:

موسی(ع) در مناجاتش با خدا عرضه داشت: خدایا! پاداش کسی که از بیم تو گریه کند، چیست؟ فرمود: ای موسی رویش را از آتش جهنم [دور] نگه می دارم و او را در روز ترسِ بزرگ تر، ایمن می کنم.(5)

ابن فهد حلی، از علمای بزرگ شیعه، کتابی با نام عدة الداعی در باب آداب دعا دارد که در بخشی از این کتاب، آثار گریه در حال دعا را شرح می دهد.

ص: 44


1- الکافی، ج2، ص482.
2- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص 146.
3- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص 146.
4- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص145.
5- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص146.

او می نویسد: «گریه در حال دعا، بهترین آداب و اوج حال دعاست.» سپس دلایلی برای این سخن می آورد، از جمله اینکه:

1. گریه بر رقّت قلب دلالت دارد و دلیل بر اخلاص است و دعا با اخلاص اجابت می شود.(1) امام صادق(ع) فرمود:

وقتی لرزان شدی و گریستی و دلت هراسان شد، آن حالت را دریاب که حال دعای نزدیک به اجابت است.(2)

2. خشکی چشم از قساوت دل است، چنان که در این مورد روایت وارد شده است و از دوری از خدای سبحان خبر می دهد.(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

وقتی خدا بنده ای را دوست داشته باشد، در قلبش نوحه گری از غم می گذارد؛ زیرا خدای تعالی هر دل حزینی را دوست دارد، و کسی را که از ترس او گریسته باشد، به آتش نمی برد، مگر آنکه شیر به پستان برگردد [یعنی چنین فرضی محال است]. و غبار مجاهد در راه خدا و دود آتش جهنم، در بینی مؤمن با هم جمع نمی شود.(4)

وقتی خدا از بنده ای بدش بیاید، نی لبکی از خنده در قلبش می گذارد تا آنکه قلب را بمیراند و خدای تعالی خوش حالان را دوست ندارد.(5)

3. گریه، سفارش پروردگار به پیامبران است، در آنجا که خدای تعالی به عیسی(ع) فرموده است:

ای عیسی! برای من گریه کن و دل خاشع [برایم] بیاور! بر قبور مردگان بایست و ایشان را با صدای بلند بخوان! شاید موعظه خودت را از ایشان بگیری و بگو من به زودی به ایشان ملحق می شوم. از چشمانت برایم اشک فرو بریز و دلت را برایم خاشع گردان. ای عیسی! در حالت های سخت، از من

ص: 45


1- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.
2- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.
3- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.
4- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.
5- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.

کمک بخواه! زیرا من انسان های افتاده را کمک می کنم و درماندگان را پاسخ می گویم و من مهربان ترین مهربانانم.(1)

ب) آثار اجتماعی خوف از خدا

اشاره

ب) آثار اجتماعی خوف از خدا

زیر فصل ها

یک - هیبت و عزت اجتماعی

دو- زهد و پرهیز از تجمل گرایی و اسراف

سه - امنیت اجتماعی

چهار- پویایی و نشاط اجتماعی

یک - هیبت و عزت اجتماعی

یک - هیبت و عزت اجتماعی

کسی که به عظمت پروردگار پی برده باشد، تنها او را شایسته خوف و ستایش و بزرگداشت می داند. در نتیجه، از غیر او نمی ترسد و با توکل به خدای یکتا - که سرچشمه همه قدرت ها و عزت ها و دانش هاست - در آرامش روحی به سر می برد. از سوی دیگر، کسی که پروردگار خود را نشناخته و بزرگی او را درک نکرده است، چون به ریسمان محکمی چنگ نزده، همچون بوته خشکیده بی ریشه ای است که با هر بادی به سویی می رود و هر کس و هر چیزی او را می ترساند و پیوسته بی قرار و مضطرب است. در قرآن کریم، کسانی که فقط از خدا می ترسند و از غیر او نمی ترسند، ستایش شده اند.(2)

در این زمینه، سخنانی از امام صادق(ع) نقل شده است که بخشی از آنها را می آوریم:

مَنْ خَافَ اللّهَ أخَافَ اللّهُ منهُ کُلَّ شی ءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللّهَ أَخَافَهُ اللّهُ مِنْ کُلِّ شَی ءٍ.(3)

هر کس از خدا بترسد، خداوند همه چیز را از او می ترساند و هر کس که از خدا نترسد، خداوند او را از همه چیز می ترساند.

مؤمن کسی است که همه چیز از او می ترسند و وی از چیزی نمی ترسد و این به خاطر این است که مؤمن در دین خدا عزیز است و از چیزی نمی ترسد و این نشانه ایمان است.(4)

ص: 46


1- محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدةالداعی از ابن فهد حلی)، ص144.
2- نک: احزاب: 39.
3- الکافی، ج2، ص69؛ بحارالانوار، ج67، صص382 و 383؛ شرح نهج البلاغه، ج10، ص147.
4- بحارالانوار، ج64، ص305.

همانا همه چیز در برابر مؤمن خاشع است. اگر مؤمن دلش را برای خدا خالص کند، خدا همه چیز، حتی خزندگان و درندگان زمین و پرندگان آسمان را از او می ترساند.(1)

سید بن طاووس، از دانشمندان و عارفان بزرگ شیعه، پس از نقل حدیث اخیر، داستان هایی را به عنوان شاهد مثال نقل می کند که برخی از آنها برای خودش اتفاق افتاده است. در اینجا به چند نمونه از این داستان ها اشاره می کنیم:

اول - [سید بن طاووس:] من نماز مغرب را در خانه ام در حلّه می خواندم، ناگهان ماری آمد و داخل پارچه ای شد که در جای سجده ام بود. تا وقتی نماز را تمام کردم، آن مار متعرض من نشد. بعد از پایان نماز، او را کشتم.

دوم - علی زاهد، از فرزندان امام حسن مجتبی(ع)، به نماز ایستاده بود که ناگهان ماری بزرگ از بالای کوهی سرازیر شد و از جامه های او بالا رفت. سپس از گردنش وارد بدنش شد و از زیر لباس او بیرون رفت، ولی در حال وی تغییری پیدا نشد.

سوم - علی بن عاصم زاهد، به زیارت امام حسین(ع) در کربلا رفته بود و این در زمانی بود که هنوز در آنجا بنایی ساخته نشده بود. او مشغول زیارت بود که ناگهان درنده ای وارد شد. وی با دیدن پای ورم کرده آن حیوان که شاخه ای در آن فرو رفته بود، جلو رفت و آن شاخه را بیرون کشید. سپس پای حیوان را فشار داد و مقداری از عمامه خود را پاره کرد و بر آن بست و آن حیوان درنده کسی را آزار نداد.(2)

بنابراین، بهترین و بلکه تنها راه چیره شدن بر ترس های ناپسند که زندگی را بر انسان تلخ می کنند، ترس از خداست؛ زیرا کسی که خدا را به شایستگی

ص: 47


1- بحارالانوار، ج64، ص305.
2- سید علی بن موسی بن طاووس، الأمان، صص 127 و 128.

شناخته است و از او بیم دارد، از غیر الله نمی ترسد. خداوند به او هیبت و عزتی عطا می کند که همگان از آسیب رساندن به وی می ترسند و با دیده تعظیم و احترام به او می نگرند. یکی از یاران امیر مؤمنان، علی(ع) در توصیف آن حضرت می گوید:

به خدا سوگند که با وجود نزدیکی او به ما و نزدیکی ما به او، چنان هیبتی داشت که نمی توانستیم با او صحبت کنیم و چنان عظمتی داشت که نمی توانستیم به چشمانش نگاه کنیم.(1)

فَرَزْدَق، شاعر معروف عرب، در وصف امام زین العابدین(ع) سروده است:

یغْضی حَیاءً و یغْضی مِنْ مَهَابَتِهِ

فَمَا یکَلَّمُ إلاَّ حِینَ یبْتَسِمُ(2)

او چنان باحیاست که دیدگان خود را فرو می اندازد و چنان مهابت دارد که در برابر او دیدگان فرو می افتند و جز هنگامی که تبسم می کند، کسی را یارای سخن گفتن با او نیست.

نی ز دریا ترس و نی از موج و کف

چون شنیدی تو خطاب لا تخف(3)

لا تَخَفْ دان چون که خوفت داد حق

نان فرستد چون فرستادت طبق

خوف آن کس راست، کاو را خوف نیست

غصه آن کس را، کِش اینجا طوف نیست(4)

برخی از استادان حوزه نقل کرده اند که امام خمینی4 فرموده بود: «والله من در زندگی جز از خدا از کسی نترسیده ام و حتی آن شبی که مرا برای زندان به تهران می بردند، خودِ مأموران می ترسیدند، ولی من نمی ترسیدم».(5)

ص: 48


1- بحارالانوار، ج84، ص156.
2- بحارالانوار، ج46، ص126.
3- لا تخف: نترس.
4- مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص364. کش: که او را.
5- صحیفه نور، ج1، ص72. البته در متن نقل به مضمون آمده است.

یادآوری این نکته هم خالی از لطف نیست که این ثمره خوف از خداوند، هرگز در اسلام هدف تلقی نمی شود؛ یعنی اسلام نمی گوید از خدا بترسید تا در چشم مردم عزت و هیبت داشته باشید؛ چراکه چنین چیزی خلاف روح ادیان آسمانی و در حقیقت نوعی خودخواهی است، نه خداپرستی. این موضوع به عنوان یکی از آثار طبیعی خوف ذکر شده است تا ارزش خوف آشکارتر شود. به بیان دیگر، اسلام مانند آیین مرتاضان نیست که سختی ها و مشقت های فراوان بر خود تحمیل می کنند تا قدرت نفسشان فراطبیعی شود و به منافع مادی برسند، بلکه اهمیت خوف در اسلام در درجه اول به این دلیل است که انسان را به خشنودی خداوند و سعادت اخروی می رساند و برکات دیگر آن، در پی این اثر به دست می آید.

عزیز بودن در چشم مردم و هیبت اجتماعی، سرمایه ای ارزنده برای انسان است که اگر آن را نداشته باشد، زندگی اجتماعی اش مختل خواهد شد؛ زیرا انسان بدون آبرو و اعتبار نمی تواند زندگی و روابط اجتماعی سالمی داشته باشد. بنابراین، اصلاح رابطه بنده با خداوند از طریق خوف و فرمان برداری از او، سبب اصلاح رابطه بنده با دیگران نیز خواهد شد و این حقیقت، مصداقی از کلام امیر سخن، علی(ع) است که فرمود:

مَنْ أَصْلَحَ مَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَینَهُ وَ بَینَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ.(1)

کسی که رابطه خود و خدا را اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و مردم است، اصلاح می کند و هر کس کار آخرتش را اصلاح کند، خداوند کار دنیایش را درست می کند.

دو- زهد و پرهیز از تجمل گرایی و اسراف

دو- زهد و پرهیز از تجمل گرایی و اسراف

چنان که گفتیم خوف از خدا، زهد و بی رغبتی به دنیا را در پی دارد. پیش تر، زهد را فضیلتی فردی معرفی کردیم، ولی زهد تنها ارزشی فردی نیست، بلکه

ص: 49


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 89، ص483.

فضیلتی اجتماعی نیز هست که آثار و برکات اجتماعی فراوانی نیز در پی دارد. روحیه زهد، بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه، اثری ژرف می گذارد. ترک رویّه مصرف گرایی، اسراف و تبذیر و هدر دادن سرمایه های ارزشمند اجتماع - که یکی از مشکلات جدی جامعه ماست - و دوری کردن مردم و برخی مسئولان از اشرافی گری و در پی ترک اینها، افزایش سطح انفاق در جامعه، نمونه هایی از آثار و برکات زهد و ساده زیستی و قناعت است که خود روحیه زهد هم از برکات ترس از خداوند است. بی تردید، اگر زهد ورزی در میان افراد جامعه رواج یابد و از تجمل گرایی و اشرافی گری دست بردارند، دیگر از فخرفروشی ها و نزاع های خانمان برانداز دنیایی خبری نخواهد بود.

سه - امنیت اجتماعی

سه - امنیت اجتماعی

ترس از خدا، از بزهکاری های اجتماعی نیز پیش گیری می کند؛ چراکه بخش عمده ای از قوانین الهی، قوانین اجتماعی است و دین، برخی از قوانین اصلاح کننده رایج در جامعه را تأیید کرده است.

هر قانونی برای اینکه اجرایی شود، به یک ضمانت اجرایی نیاز دارد تا پشتوانه اجرای آن قانون باشد و انگیزه عمل به قانون را در افراد پدید آورد و در صورت سرپیچی افراد، بر اساس آن با متخلفان برخورد شود.

ضمانت اجرای قانون، گاه درونی است، مانند وجدان افراد و گاه بیرونی، مثل دستگاه های امنیتی و قضایی، ولی مهم ترین ضمانت اجرایی برای تحقق قوانین اصلاح کننده اجتماع، ایمان به خدا و ترس از اوست که از نوع ضمانت اجرایی درونی و وجدانی است. این ضمانت اجرایی درونی، بسیار کارآمدتر و نیرومندتر و کم هزینه تر از ضمانت های اجرایی بیرونی است؛ زیرا ضمانت های بیرونی تنها در جایی مؤثر است که عوامل اجرایی، حضور فیزیکی داشته باشند و با رفتن آنها ممکن است دیگر انگیزه ای برای اطاعت

ص: 50

از قانون وجود نداشته باشد، ولی اگر ضمانت اجرایی درونی خوف از خدا تحقق یابد، در همه حال، انگیزه اطاعت در شخص وجود دارد و چه در خلوت و چه در جَلوت، خود را به زشتی ها نخواهد آلود.

بنابراین، شایسته است که دولتمردان اسلامی به جای سرمایه گذاری و صرف هزینه های گزاف برای گسترش دستگاه های امنیتی و قضایی، از راه تقویت باورهای دینی مردم مانند خوف از خدا و عذاب آخرت، جنبه های مذهبی و فرهنگی جامعه را توسعه دهند. در این صورت، با هزینه اقتصادی کمتری، دنیا و آخرت مردم آباد خواهد شد و نگرانی های دولتمردان اسلامی از نابهنجاری های اجتماعی و فرهنگی نیز کاهش خواهد یافت. بهترین نمونه این امر، جامعه مدنی دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. پیش از آن حضرت، انواع نابهنجاری های اجتماعی همچون بت پرستی، جنگ و خون ریزی و قتل، زنده به گور کردن دختران، راهزنی، فحشا و منکرات، شراب خواری، رباخواری و خوردن مال یتیم، در سرزمین حجاز رواج داشت. پس از بعثت پیامبر اسلام و تربیت های عالی آن اسوه اخلاق و فضیلت و صاحب خُلق عظیم، با صرف کمترین قوه قهریه، در مدت زمان اندکی جامعه ای بر اساس ایمان و فضیلت و خداترسی بنا نهاده شد و بسیاری از آن نابهنجاری ها از جامعه رخت بربست و جای خود را به خداپرستی و احترام به حقوق دیگران و مهربانی و گذشت داد. آثار و برکات آن جامعه نبوی، تا هم اکنون نیز در دنیا ادامه داشته و خواهد داشت.

دیگر نمونه موفق این مسئله، در یکی از بندهای زندان قم اتفاق افتاده است. در آنجا عده ای از طلبه های روان شناس، با عملی ساختن اصول روان درمانی و بهره گیری از اخلاق و اعتقادات اسلامی درباره بزهکاران و حتی مجرمان خطرناک، درصد بالایی در کاهش بزهکاری، موفق شدند و به

ص: 51

گواهی آمار، اکثر قریب به اتفاق زندانیان، پس از آزادی از زندان، دیگر سراغ بزهکاری نرفته بودند.

چهار- پویایی و نشاط اجتماعی

چهار- پویایی و نشاط اجتماعی

شاید ناآگاهان گمان کنند که خوف و رجا، تحرک و پویایی را از زندگی انسان می گیرد، سبب جامعه گریزی فرد و روآوردن او به گوشه گیری و عبادت می شود و وی را از پیشرفت بازمی دارد، ولی حقیقت امر برخلاف این پندار است. اگر افراد جامعه به معنای حقیقی به زیور خوف و رجا آراسته شوند، بی تردید، سستی ها به نشاط و سازندگی، و اضطراب ها و نگرانی های جمعی به آرامش تبدیل خواهد شد. خوف و رجا با ایجاد روحیه تعهد و مسئولیت پذیری و بیدارکردن وجدان مؤمنان، آنان را به تحرک و نشاط در کارهای فردی و اجتماعی هدایت می کند. نمونه های فراوانی از پویایی و نشاط در زندگی بزرگان دین گزارش شده است. برای مثال، هیچ کس در بلندهمتی، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی رسد که با همت بلندش در طول 23 سال، بزرگ ترین و جاودانه ترین آیین جهانی را بنیان نهاد و در راه تحقق اهداف خود، هرگونه سختی را به جان خرید.

عرصه گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

با وجود این، آن حضرت در بالاترین درجه خوف از خداوند و امیدواری به رحمت او بود. حقیقت این است که خوف و رجا نوعی تعهد و انگیزه برای انجام دادن کارها در شخص ایجاد می کند که هم به تکالیف میان خود و خدا بهتر عمل می کند و هم به تکالیف فردی و اجتماعی اش. همین تعادل میان خوف و رجا، از یک سو، انسان را از سقوط در وادی ناامیدی و از سوی دیگر، از افتادن در ورطه بی تعهدی و مسئولیت گریزی نجات می دهد. پیامبران بزرگ الهی و در صدر آنان پیامبر خاتم، حضرت

ص: 52

علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع)، اصحاب بزرگ پیامبر و امام علی(ع)، همچون عمار، سلمان، مقداد، ابوذر، علمای بزرگ اسلام از صدر اسلام تاکنون و عارف بزرگ زمان، امام خمینی رحمه الله و نیز بسیاری دیگر از مؤمنان حقیقی که شرح حالشان در کتاب ها آمده است، نمونه هایی عینی از جمع بین خوف و رجا و احساس مسئولیت در عرصه اجتماع هستند که مجال شرح حال تک تک آنها نیست.

5. نمونه هایی از خداترسان

اشاره

5. نمونه هایی از خداترسان

زیر فصل ها

الف) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

ب) امیر مؤمنان، علی(ع)

ج) امام حسن(ع)

د) امام زین العابدین(ع)

ه-) امام موسی کاظم(ع)

و) برخی پیامبران

ز) دو نمونه از عالمان

الف) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

الف) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

آن حضرت چون برای نماز وضو می گرفت و شروع به نماز می کرد، رنگ رخسارش زرد و دگرگون می گشت. چون علت این مسئله را پرسیدند، فرمود: «می خواهم در برابر پادشاهی بزرگ بایستم».(1)

یکی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز چنین نقل کرده است: «ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت وگو می کردیم، پس چون وقت نماز می رسید [چنان وجودش را خوف پروردگار می گرفت که] گویا نه او ما را می شناخت و نه ما او را».(2)

نیز در حالات ایشان نقل شده است که آن قدر در نماز از خشیّت خداوند می گریست که جای نمازش خیس می شد.(3)

ب) امیر مؤمنان، علی(ع)

ب) امیر مؤمنان، علی(ع)

پیشوای زاهدان، علی(ع) آنگاه که وقت نماز فرا می رسید، می لرزید و رنگ از رخسارش می پرید. از ایشان می پرسیدند: ای امیر مؤمنان! شما را چه شده است؟ می گفت:

ص: 53


1- مستدرک الوسائل، ج4، ص104.
2- بحارالانوار، ج67، ص401.
3- مستدرک الوسائل، ج11، ص241.

زمان [ادای] امانتی فرا رسیده است که خداوند بر آسمان ها و زمین عرضه داشت و آنها از پذیرش آن ابا کردند و از آن بیم داشتند.(1) نمی دانم آیا آنچه بر دوشم نهاده اند، خوب ادا می کنم یا نه؟(2)

امام صادق(ع) نقل می کند که آن حضرت در اواخر عمر مبارکش، هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند.(3) امام باقر(ع) نیز نقل فرموده است او پانصد نخل خرما داشت که هر شبانه روز در کنار هر نخل، دو رکعت نماز می خواند.(4) پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، علی(ع)، برجسته ترین نمونه خوف از خدا در همه مراحل زندگی، از جمله در عبادت و بندگی خداوند بود.

نوف بُکالی می گوید:

شبی در خدمت امیر مؤمنان، علی(ع) بودم. ناگاه از بستر خوابش برخاست و ستارگان را نگریست. سپس این آیات از سوره آل عمران را خواند: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...»(5) و فرمود: ای نوف! خوابی یا بیدار؟ گفتم: بیدارم ای امیر مؤمنان! پس فرمود: ای نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا و راغبان به آخرت؛ اینان زمین را فرش و خاکش را بستر و آبش را گوارا و قرآن را لباس ملازم و دعا را لباس زینت خود قرار دادند. سپس دنیا را به شیوه حضرت مسیح(ع) رد کردند. ای نوف! خداوند به حضرت عیسی بن مریم(ع) وحی کرد که به بنی اسرائیل بگو: داخل خانه ای از خانه های من نشوند، مگر با دل های پاک و لباس های پاکیزه و زبان های راستگو و نیز آنان را آگاه کن که دعای هر کسی را که حقی از بندگانم بر او باشد، مستجاب نمی کنم... .(6)

روزی معاویه از ضَرار بن حمزه - از یاران امام علی(ع) - خواست که آن حضرت را برای او توصیف کند. ضرار در پاسخ گفت: گواهی می دهم، شبی

ص: 54


1- اشاره به آیه 72 سوره احزاب.
2- مستدرک الوسائل، ج4، ص94.
3- الکافی، ج4، ص154؛ بحارالانوار، ج41، ص24.
4- بحارالانوار، ج41، ص15.
5- نک: آل عمران: 190 - 195.
6- ارشاد القلوب، ج 1، ص20.

از شب ها که تاریکی پرده برافکنده بود، او را دیدم که در محرابش ایستاده و محاسنش را به دست گرفته بود و همچون مارگزیده به خود می پیچید و چون اندوهگینان می گریست و می گفت:

ای دنیا، ای دنیا! از من دور شو. آیا خود را به من می نمایانی یا به من مشتاق شده ای؟ هنگام فریبت نزدیک مباد! هیهات، دیگری را بفریب، مرا به تو نیازی نیست. تو را سه طلاقه کرده ام که دیگر در آن بازگشتی نیست. عمرت کوتاه و آرزویت ناچیز است. آه، از کمی ره توشه و درازی راه و دوری سفر و بزرگی منزلگاه!(1)

ج) امام حسن(ع)

ج) امام حسن(ع)

در احوال امام حسن مجتبی(ع) نوشته اند که ایشان عابدترین و زاهدترین و برترین مردم زمان خود بود. هرگاه حج به جای می آورد، پیاده و چه بسا که پابرهنه می رفت. هرگاه مرگ را یاد می کرد و به یاد قبر و برانگیخته شدن در محشر و گذشتن از صراط می افتاد، گریان می شد و با به یاد آوردن لحظه حساب رسی نزد خدا، چنان ناله می کرد که از هوش می رفت. هرگاه به نماز می ایستاد، بدنش در برابر خدا می لرزید و چون بهشت و دوزخ را یاد می کرد، مثل مارگزیده بی قرار می شد؛ آنگاه از خدا بهشت و دوری از جهنم را درخواست می کرد. ایشان هنگام تلاوت قرآن هرگاه به خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» می رسید، می فرمود: «لبیک! اللهم لبیک!» این امام معصوم، در همه احوال به ذکر و یاد خدا مشغول بود.(2)

چون از وضو فارغ می شد، رنگ از رخسار ش می پرید و چون از ایشان سبب را می پرسیدند، می فرمود: «بر کسی که می خواهد بر صاحب عرش وارد شود، شایسته است که رنگش دگرگون شود».(3)

ص: 55


1- بحارالانوار، ج84، ص156؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 77، ص480.
2- بحارالانوار، ج43، ص331 و ج67، ص401.
3- بحارالانوار، ج67، ص401.

د) امام زین العابدین(ع)

د) امام زین العابدین(ع)

امام زین العابدین(ع) نیز چون به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش دگرگون می شد و چون به سجده می رفت، آن قدر در سجده می ماند که عرق از چهره مبارکش سرازیر می شد و در حال نماز، گویی ساقه درختی بود که تکان نمی خورَد، مگر آنچه باد از او تکان می دهد.(1)

اَبان بن تَغْلِب، از یاران امام صادق(ع)، به ایشان عرض کرد: من دیدم که علی بن حسین(ع) چون به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش تغییر می کرد. امام صادق(ع) فرمود: «به خدا سوگند! علی بن حسین(ع)، کسی را که در برابرش می ایستاد، می شناخت!»(2)

روزی امام زین العابدین(ع) مشغول نماز بود که ردایش از شانه اش افتاد. آن حضرت بی آنکه توجهی کند، نماز را ادامه داد تا از آن فارغ شد و آنگاه ردا را درست کرد. در این هنگام، یکی از همراهان پرسید: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ! ردا از شانه تان افتاد و شما بدون توجه به آن نمازتان را ادامه دادید؟ حضرت پاسخ داد: وای بر تو! آیا می دانی در برابر چه کسی بودم؟ [توجه به] این مطلب مرا از آن کار (اصلاح ردا) بازداشت. آیا می دانی از نماز بنده، جز آنچه با توجه بخواند، پذیرفته نمی شود؟ آن شخص گفت: پس در این صورت ما هلاک و بدبخت شدیم! حضرت فرمود: هرگز! [چنین نیست، بلکه] خداوند آن را (نواقص نمازهایتان را) با نوافل (نمازهای مستحب) [جبران و] تمام می کند.(3)

روزی در خانه امام سجاد(ع) آتشی برافروخته شد و ایشان در آن هنگام در سجده بود. آنان که آتش را دیده بودند، شروع به فریاد زدن

ص: 56


1- الکافی، ج3، ص299.
2- وسائل الشیعه، ج5، ص474.
3- مستدرک الوسائل، ج4، صص 103 و 104.

کردند، ولی ایشان سر از سجده برنداشت تا آنکه آتش را خاموش کردند. از ایشان پرسیدند: چه چیزی شما را از توجه به آتش سوزی خانه تان باز داشت؟ فرمود: «آتش بزرگ تر (دوزخ)، مرا از توجه به این آتش باز داشت!»(1)

اصمعی نیز می گوید: خانه کعبه را طواف می کردم که دیدم جوانی به پرده های کعبه چنگ زده است و می گوید: «چشم ها خفته اند و ستارگان بالا آمده اند و تو پادشاهِ زنده قیّوم هستی. پادشاهان، درهاشان را بسته و نگهبانان بر آن گماشته اند، درحالی که درگاه تو برای سؤال کنندگان باز است. آمدم تا با نظر رحمت به من بنگری ای مهربان ترین مهربانان».

اصمعی می گوید: دنبال آن شخص رفتم، دیدم زین العابدین(ع) است.(2)

ه-) امام موسی کاظم(ع)

ه-) امام موسی کاظم(ع)

آن حضرت، عابدترین فرد زمان خود بود. ایشان نافله های شبانه را پیوسته می خواند و آن را به نماز صبح وصل می کرد. یکی از دعاهایش این بود: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِکَ فَلْیَحْسُن العَفوُ مِنْ عِندِکَ؛ گناه بنده ات، بزرگ است. پس عفو از جانب تو نیکوست».

زیباترین صوت قرآن را داشت و قرآن را چنان با حزن تلاوت می کرد که شنوندگان به گریه می افتادند. آن حضرت از خشیّت خداوند چنان می گریست که محاسنش از اشک، تر می شد.(3)

وی در عین حال که بیش از همه بر نفس خود می ترسید، امیدوارترین مردم هم بود. قرائت قرآنش با حزن بود و چون قرائت می کرد، گویی با انسانی سخن می گفت.(4)

ص: 57


1- بحارالانوار، ج46، ص80.
2- بحارالانوار، ج46، ص80.
3- بحارالانوار، ج48، ص107.
4- بحارالانوار، ج48، ص111.

و) برخی پیامبران

و) برخی پیامبران

درباره خشیّت پیامبران الهی مانند حضرت ابراهیم(ع) و حضرت داوود(ع) و حضرت یحیی بن زکریا(ع)(1) نیز داستان هایی نقل شده است. برای نمونه، روایت شده است که حضرت ابراهیم آن قدر از خوف خدا آه می کشید که در قرآن کریم، «اَوّاه: بسیار آه کشنده» نامیده شده است.(2)

ز) دو نمونه از عالمان

اشاره

ز) دو نمونه از عالمان

زیر فصل ها

یک - امام خمینی رحمه الله

دو- آخوند کاشی

یک - امام خمینی رحمه الله

یک - امام خمینی رحمه الله

عالمان شیعه نیز به پیروی از امامان خود، بسیار خداترس بوده اند و یکی از ویژگی های ایشان گریه ها و مناجات های پرسوز و گداز شبانه شان است که نمونه های فراوانی در این زمینه از آنها نقل شده و برای آشنایی بیشتر می توان به زندگی نامه ها و تذکره هایی که در این باره نوشته شده است، مراجعه کرد.(3) در این قسمت نمونه ای را بیان می کنیم.

خداترسی و راز و نیازهای شبانه امام خمینی رحمه الله، یکی از ویژگی های برجسته شخصیتی ایشان بود، به گونه ای که این حالت ها زبانزد همه کسانی است که امام را از نزدیک شناخته اند. یکی از اطرافیان امام می گوید: ذکر و دعا و گریه های نیمه شب ایشان هرگز قطع نشد. اگر فیلم لحظه های آخر زندگی امام کامل پخش شود، می بینید که چگونه ایشان محاسن مبارکشان را به دست گرفته اند و زار زار گریه می کنند. مرحوم حاج سید احمدآقا خمینی، فرزند برومند امام نقل می کرد: شبی که امام را

ص: 58


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص390؛ وسائل الشیعه، ج15، ص225؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص 243.
2- بحارالانوار، ج 67، ص400؛ نک: هود: 11.
3- در این باره نک: عده ای از نویسندگان، مجموعه گلشن ابرار؛ رضا مختاری، سیمای فرزانگان؛ سید نعمت الله حسینی، مردان علم در میدان عمل، و کتاب های دیگر.

دستگیر کردند و از قم به تهران بردند، امام در مسیر راه، نماز شبشان را ترک نکردند. یکی از مأموران به ایشان گفته بود: ما به شدت تحت تأثیر نماز امام قرار گرفتیم. حتی یکی از آنها با دیدن نماز شب امام، تا تهران گریه کرده بود.(1)

دو- آخوند کاشی

دو- آخوند کاشی

یکی دیگر از عالمان بزرگ شیعه که بیش از یک سده پیش می زیست و آوازه خداترسی و مناجات هایش در حوزه های علمیه پیچیده بود، مرحوم آخوند ملا محمد کاشانی، معروف به آخوند کاشی رحمه الله بود. مرحوم حاج آقا رحیم ارباب، از شاگردان ایشان گفته است:

آخوند کاشی وقتی به طرف خدا می ایستاد و نماز می خواند، استخوان های سینه اش می لرزید و حالتی داشت که همه در و دیوار مدرسه صدر جذب می شد.(2)

وی هنگام نقل حالت های معنوی استادش، خود، در هاله ای از جذبه های معنوی فرو می رفت. از جمله هنگامی که این داستان را تعریف کرد:

در آن هنگام که پیوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند بودم، عصر یک روز به من فرمود: آقا رحیم! امشب برای غذا بی میل نیستم که بادمجان بخورم و این از نوادر بود که آخوند میل به غذای پختنی کرده بود؛ چون معمولاً به غذای ساده اکتفا می نمود. من مقداری بادمجان خریدم و آنها را آماده کردم تا در پَستوی همان حجره آنها را سرخ و مهیا کنم. کم کم مغرب شد و من در کنار اجاقِ پستوی حجره آتش افروخته، بادمجان ها را با روغن در تابه نهادم. آخوند به نماز ایستاد و حالی وصف ناشدنی پیدا کرد، نماز خواند و مناجاتی کرد ]که[ گفتی تمام درختان مدرسه با او هم نوا شده، ندای

ص: 59


1- نک: رسول سعادتمند، درس هایی از امام، ص137.
2- حسین جمشیدی، نغمه های داوودی، ص69.

«سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة و الروح»(1) سر داده بودند. صدایش آهنگی آسمانی یافته بود و غرق در عوالمی بود که گویا دیگر در زمین نبود و حضور مرا نیز در آنجا به کلی از یاد برده بود و من مات و مبهوت آن صحنه ملکوتی بودم که ایشان ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم، درحالی که دودی غلیظ همه حجره و صندوق خانه را گرفته بود و در آن عالم حیرت، همه بادمجان ها در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون اینکه چیزی از آن حال و جذبه به روی خود بیاورد، فرمود: آقا رحیم، بادمجان سوخت؟ طوری نیست، امشب هم حاضری می خوریم!(2)

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ج

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی، همه بر باد آمد

حافظ

ص: 60


1- پاک و منزه است، پروردگار فرشتگان و روح.
2- نغمه های داوودی، صص 69 و 70.

فصل سوم: مفهوم شناسی و آثار رجا

اشاره

فصل سوم: مفهوم شناسی و آثار رجا

زیر فصل ها

1. واژه شناسی رجا

2. اهمیت و آثار رجا

3. رحمت الهی در قرآن و حدیث

1. واژه شناسی رجا

اشاره

1. واژه شناسی رجا

زیر فصل ها

الف) رجا

ب) واژه های وابسته

الف) رجا

الف) رجا

«رجا» یا «امید» عبارت است از «انتظار پیدایش چیزی دوست داشتنی و خوشایند، که علم یا گمان به فراهم بودن اسباب و موجبات آن باشد.»(1) پس هرگاه معلوم نباشد اسباب آن امر محبوب فراهم هست یا نیست، به چنین انتظاری «تمنا» و «آرزو»(2) گفته می شود، و اگر اسباب و علل پیدایش آن امر فراهم نباشد، چنین انتظاری را «غرور» و «حماقت» می نامند.

ب) واژه های وابسته

ب) واژه های وابسته

برخی واژه های هم ردیف با رجا، عبارتند از:

یک - طمع: طمع را برخی به معنای امید گرفته اند(3) و برخی به معنای اشتیاق نفس به چیزی از روی رغبت شدید،(4) که در این صورت، طمع به معنای امید شدید است. بنابراین، بر درجه ضعیفی از امید نمی توان طمع نام نهاد. همچنین طمع به عنوان یک رذیله اخلاقی، مرادف با حرص(5) به معنای امید

ص: 61


1- المفردات، ص303.
2- فرهنگ ابجدی، ص875.
3- لسان العرب، ج8، ص239.
4- المفردات، ص524.
5- کتاب العین، ج2، ص27.

داشتن به مال مردم است. به هر حال، در معنای امید با این کاربرد، واژه طمع نیز نهفته است. در قرآن کریم، گاهی واژه رجا و گاه واژه طمع در برابر خوف قرار داده شده است که این مسئله نشان می دهد در واژه طمع، معنای رجا یا امید نهفته است.

دو- أمَ-ل: این واژه نیز به معنای رجاست.(1) البته برخی أمل را به معنای آرزوی دور(2) یا آخرین آرزو(3) دانسته اند. بنابراین، أمل نوع خاصی از امید یا رجاست.

سه - حسن ظن: این واژه ترکیبی نیز در روایات گاهی مرادف واژه رجا به کار رفته است که در فارسی معادل «خوش گمانی» یا «پندار نیک» است و شاید بتوان آن را معادل واژه «خوش بینی» هم دانست.

2. اهمیت و آثار رجا

اشاره

2. اهمیت و آثار رجا

امید، حالتی روحی است که می توان آن را یکی از پایه ها و لوازم زندگی فردی و اجتماعی انسان دانست. اگر امید نباشد، زندگی نیز نخواهد بود. همه انسان ها با امید زنده اند. بنابراین، امید نیز همچون خوف، مایه حیات و ادامه زندگی انسان است. کار، تجارت، ازدواج و تربیت فرزند، برقرار کردن روابط خانوادگی و اجتماعی، آبادی دنیا، تفریح و هر کار دیگری، به پشتوانه سرمایه امید انجام می شود و بدون امید، همه اینها بی معنا و پوچ است. اگر امید نبود، هیچ کس دست به هیچ کاری نمی زد و همه آرزو می کردند هرچه زودتر بمیرند. کسانی که به پوچی گرایی یا نیهلیسم می رسند و خودکشی می کنند، در حقیقت، اصلی ترین مشکلشان این است که مهم ترین سرمایه زندگی خود، یعنی امید را باخته اند و دیگر انگیزه ای برای ماندن در دنیا و ادامه زندگی

ص: 62


1- کتاب العین، ج8، ص347.
2- التحقیق فی کلمات القرآن، ج1، ص148.
3- لسان العرب، ج11، ص28.

نمی بینند. ازاین رو، حضرت علی(ع) در دعای کمیل تنها سرمایه خود را امید معرفی می کند.(1) مولوی هم می گوید:

داعی هر پیشه اومید است و بوک(2) ج

گرچه گردنْشان ز کوشش شد چو دوک

بامدادان چون سوی دکّان رود

بر امید و بوک روزی می دود

بوک روزی نَبْوَدت چون می روی

خوف حرمان هست تو چونی(3) قوی

خوف حرمان ازل در کسب لوت

چون نکردت سست اندر جست وجوت

گویی ارچه خوف حرمان هست پیش

هست اندر کاهلی این خوف بیش

هست در کوشش امیدم بیشتر

دارم اندر کاهلی افزون خطر(4)

الف) امید از دیدگاه روان شناسان

الف) امید از دیدگاه روان شناسان

هدف این پژوهش، بررسی خوف و رجا از دیدگاه تربیت دینی است، ولی ازآنجا که مکتب روان شناسی انسان گرای معاصر توجه ویژه ای به مثبت نگری و خوش بینی در زندگی دارد، استفاده از برخی یافته های آنان نیز خالی از لطف و فایده نیست.

روان شناسان مثبت گرا بیشتر واژه «خوش بینی» را به جای امید به کار می برند و میان این دو تفاوت قائل می شوند.(5) با این حال، دو واژه رجا و خوش بینی رابطه نزدیکی با هم دارند، چنان که در مفاهیم دینی ما نیز گاه از «حسن ظن به خداوند» به جای رجا به او تعبیر شده است که حسن ظن، تقریباً معادل خوش بینی است. محدثان بزرگی مانند شیخ کلینی در کتاب کافی نیز روایات رجا و حسن ظن را از یکدیگر جدا نکرده اند.(6) همچنین

ص: 63


1- «اِرحَم مَن رَأسُ مالِه الرَّجاءُ؛ خدایا! به کسی که سرمایه اش امید است، رحم کن».
2- بوک: امید و آرزو.
3- چونی: چگونه هستی.
4- مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص 477.
5- نک: رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، ترجمه: گروهی از مترجمان، صص 530، 531 و 538.
6- نک: الکافی، ج2، ص71.

امیر مؤمنان، علی(ع) می فرماید: «حسن ظن بنده به خداوند سبحان به مقدار رجای اوست».(1)

برخی از روان شناسان، خوش بینی را چنین معنا کرده اند: «انتظاری تعمیم یافته برای رخ دادن پیامدهای خوب به هنگام برخورد با مشکلات در حیطه های مهم زندگی.»(2) آنها تفاوت امید و خوش بینی را در این دانسته اند که امید، به رفتار هدفمند مربوط می شود و خوش بینی فراتر از آن است. امید به این معناست که فرد با استفاده از مهارت ها و توانایی های خود، یا شاید با پافشاری، مسیر رسیدن به هدفش را پیدا کند.(3) روان شناسیِ مثبت گرا با مقایسه تجربی و آماری افراد خوش بین و بدبین، به نتایج جالب توجهی دست یافته است، مانند:

یک - افراد خوش بین، از سلامت جسمی و روانی بیشتری برخوردارند و به رفتارهای تقویت کننده سلامتی می پردازند، درحالی که ناامیدی می تواند به دستگاه ایمنی بدن آسیب وارد کند و بدبینی و ناامیدی موجب افسردگی می شود.(4)

دو- برخلاف افراد بدبین و ناامید که به تسلیم شدن در برابر مشکلات گرایش دارند، افراد خوش بین و امیدوار به پافشاری و مقاومت در برابر مشکلات تمایل دارند. ریشه این امر، به سبک های تبیینی افراد برمی گردد. افراد خوش بین، مشکلات و شکست ها و ناملایمات را گذرا و وابسته به موقعیتی ویژه و در نتیجه، ناشی از عاملی خارجی می دانند.(5)

سه - بدبینی مانع پیشرفت، و خوش بینی عاملی برای پیشرفت است. پژوهش ها نشان داده است که دانش آموزان خوش بین، نمره های بهتری در

ص: 64


1- مستدرک الوسائل، ج11، ص251.
2- رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، ص529.
3- نک: رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، ص530.
4- نک: رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، صص 507 و 551.
5- رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، ص551.

آزمون استعداد تحصیلی به دست می آورند. خوش بینی، انگیزه عملکرد را فراهم می کند.(1) روان شناسیِ مثبت گرا به افراد کمک می کند تا توانمندی ها و شایستگی های خود را پرورش دهند و یکی از عناصری که برای رسیدن به این هدف بر آن تأکید می شود، خوش بینی است.(2)

چهار- خوش بینی سبب بهبود روابط میان فردی و همچنین محبوبیت اجتماعی می شود.(3) به طور خلاصه می توان گفت: مکتب روان شناسی معاصر، بدبینی و ناامیدی را زمینه پیدایش ناراحتی های روانی، و خوش بینی را عامل مقاومت و کام یابی می داند و ازاین رو، به خوش بینی توجه ویژه ای کرده است. اینک با روشن شدن اهمیت و جایگاه خوش بینی و امید در روان شناسی، اهمیت و آثار امید را از دیدگاه تربیت دینی بررسی می کنیم.

ب) آثار امید به خدا از نگاه دینی

اشاره

ب) آثار امید به خدا از نگاه دینی

زیر فصل ها

یک - خیر دنیا و آخرت

دو- مایه رستگاری

سه - شرط استجابت دعا

چهار- اهمیت انحصار رجا به خداوند

پنج - ناامیدی از مردم

یک - خیر دنیا و آخرت

یک - خیر دنیا و آخرت

کسی که به خداوند امید داشته باشد، خداوند با او بر اساس امیدش رفتار می کند. ازاین رو، رسیدن به خیر و خوبی های دنیا و آخرت، در گرو امیدواری به خدا و گمان نیکو به اوست و از سوی دیگر، محرومیت از خیر دنیا و آخرت و بخشش های الهی، به سبب ناامیدی و بدگمانی به خداست. در حدیثی از امام باقر(ع) آثار امید و گمان نیکو به خداوند، به صورت کامل بیان شده است. آن حضرت می فرماید: در کتاب علی(ع)(4) دیدیم ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که آن حضرت بر فراز منبر فرمود:

ص: 65


1- رابرت فرانکی، انگیزش و هیجان، ص551؛ نک: جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه: یحیی سیدمحمدی، ص469.
2- نک: جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ص474.
3- جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ص469.
4- کتاب علی(ع)، نام کتابی است که امام علی(ع) احادیثی را که پیامبر به ایشان تعلیم می داد، در آن می نوشت و پس از ایشان، به صورت میراثی گران بها در میان امامان باقی ماند.

سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، هرگز خوبی دنیا و آخرت به هیچ مؤمنی داده نمی شود، جز به سبب خوش گمانی اش به خدا و امیدواری اش به او و خوش خلقی و خودداری او از غیبت مؤمنان؛ و سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، خدا هیچ مؤمنی را پس از توبه و استغفار عذاب نمی کند، مگر به سبب بدگمانی اش به خدا و کوتاهی اش در امیدواری به او، و بدرفتاری و غیبت او از مؤمنان.

و سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، گمان هیچ بنده ای نسبت به خدا نیکو نشود، جز اینکه خدا نزد گمان بنده مؤمن خود باشد (یعنی هرگونه به او گمان برد، خدا همان گونه با او رفتار می کند)؛ زیرا خداوند کریم است و همه خیرها به دست اوست. او از اینکه بنده مؤمنش به او گمان نیک برد و او برخلاف گمانش با وی رفتار کند، حیا می کند. پس به خدا خوش بین باشید و به سویش رغبت کنید.(1)

امیر مؤمنان، علی(ع) نیز فرمود:

کسی که خداوند سبحان را پناهگاه امید خود قرار دهد، خداوند کار دین و دنیای او را کفایت می کند. کسی که خداوند را آرزوی خود قرار دهد، به نهایت آرزو و امید دست می یابد.(2)

دو- مایه رستگاری

دو- مایه رستگاری

در ادیان آسمانی، به ویژه دین مقدس اسلام، در کنار سفارش به ایمان و عمل صالح، بر امید داشتن به خداوند بسیار تأکید شده، تا جایی که گمان نیک به خداوند سبب نجات، و گمان بد به او مایه هلاکت و شقاوت شمرده شده است. امام رضا(ع) فرمود:

أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیراً فَخَیراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً.(3)

ص: 66


1- الکافی، ج 2، صص 71 و 72.
2- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
3- الکافی، ج2، ص73؛ بحارالانوار، ج67، ص386.

به خداوند گمان نیکو ببر که خداوند عزّوجلّ می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمنم هستم؛ اگر گمان خوب ببرد، خوب می بیند و اگر بد باشد، بد می بیند.

این مضمون در روایات اهل سنت نیز آمده است.(1) همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گمان نیک به خداوند را بهای بهشت خوانده است. «لا یمَوتُنَّ أحَدَکُم إلّا وَ هُوَ یَحسُنُ الظَّنَ بِاللهِ فَإنَّ حُسنَ الظَّنِ بِالله ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛ احدی از شما نمیرد، مگر اینکه گمان نیکو به خداوند برد، به درستی که گمان نیکو بهای بهشت است.» (2) این موضوع، یکی از شرط های رسیدن به خیر دنیا و آخرت معرفی و گفته شده که چون خداوند کریم است و همه خیرها به دست اوست، از اینکه بنده باایمانش به او گمان نیک برد و او برخلاف گمان و امید بنده اش با وی رفتار کند، حیا می کند. امیر مؤمنان، علی(ع) بدگمانی به خداوند را یکی از اسباب عذاب و همچنین مایه زیان کاری و شقاوت بندگان بیان کرده است. (3) امام باقر(ع) می فرماید:

هیچ بنده ای نیست که به خداوند گمان نیک ببرد، مگر اینکه خداوند نزد گمان اوست. این همان حقیقتی است که خداوند در قرآن کریم بیان داشته [که در روز قیامت پس از افکندن کافران در جهنم، خطاب به آنها گفته می شود]: «ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرین ؛ این همان گمان [بد]ی است که به پروردگارتان بردید، شما را هلاک کرد، پس از زیان کاران شدید». (فصلت: 23)(4)

سه - شرط استجابت دعا

سه - شرط استجابت دعا

یکی از شرایط استجابت دعا این است که دعاکننده با توجه قلب دعا کند و امیدش تنها به خداوند باشد. در این صورت، به آرزو و امید خود می رسد و طبیعی است که اگر کسی خدا را بخواند، ولی چشم امیدش به دیگران باشد،

ص: 67


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص367.
2- بحارالانوار، ج67، ص386؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص503.
3- نک: بحارالانوار، ج67، ص 367؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص251.
4- وسائل الشیعه، ج15، ص231؛ بحارالانوار، ج7، ص287.

دعایش مستجاب نشود. انسان موحد همواره به این نکته توجه دارد که همه کارها به دست خداست و خداوند سبب ساز است و هرچه از دیگران به انسان برسد، عامل اصلی آن خداست. از این رو، به دیگران جز به چشم اسباب نمی نگرد و اگر جز این باشد، انسان گرفتار نوعی شرک نهان است که مانع استجابت دعا می شود و آن که به کسی جز خدا امید داشته باشد، خداوند، او را به همو وامی گذارد. امام علی(ع) فرمود: «اگر یکی از شما بخواهد که از خداوند چیزی درخواست نکند مگر اینکه به او عطا کند، باید از مردم ناامید باشد و جز به خداوند سبحان امید نداشته باشد.»(1) چنان که آن حضرت در مناجات خود با پروردگار در دعای کمیل، پیش از طرح خواسته خود عرضه می دارد: «إلهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُک؛ خدایا! من جز تو که را دارم؟!»

امام صادق(ع) نیز فرموده است:

هرگاه یکی از شما بخواهد که اگر از خدا چیزی خواست، خدا به او بدهد، باید از همه مردم ناامید شود و جز به خداوند امید نداشته باشد که اگر خداوند چنین چیزی را از دلش بداند، هرچه بخواهد به او عطا می کند.(2)

چهار- اهمیت انحصار رجا به خداوند

چهار- اهمیت انحصار رجا به خداوند

یکی از نکات مهمی که در اخلاق اسلامی به آن بسیار توجه شده، این است که چون همه خوبی ها و خیرها به دست خداوند است و بندگان او نیز وسیله ای بیش نیستند، انسان باید امید و اعتمادش تنها به خدا باشد و فقط از او نیازهای خود را طلب کند. امیر مؤمنان، علی(ع) فرموده است: «لا تَرْجُ إلا رَبَّک؛ جز به پروردگارت امید نداشته باش.»(3) امام صادق(ع) نیز می فرماید: «حُسْنُ الظَّنِّ

ص: 68


1- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
2- الکافی، ج8، ص143.
3- غررالحکم و دررالکلم، ص83.

بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوا إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَک؛ خوش گمانی به خدا این است که [به کسی] جز او امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی». (1)

جز به خشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش

من ندارم در دلم از کس، نه خوف و نه رجا(2)

همچنین آن حضرت فرمود:

در یکی از کتاب ها [ی آسمانی] خوانده ام که خدای تبارک و تعالی می فرمود: به عزت و جلالم و مجد و رفعتم و بر عرشم سوگند! که هر آرزومندی از مردم را که آرزویش به جز خودم باشد، آن را با نومیدی قطع می کنم و نزد مردم جامه خواری به تنش می پوشانم، و او را از قربم دور می کنم و از فضلم کنار می زنم!

آیا در سختی ها به جز من امید دارد، با اینکه همه سختی ها به دست من است؟! به دیگری امید دارد و با این اندیشه درِ دیگری را می کوبد، با اینکه کلید درهای بسته به دست من است و درِ خانه ام برای هر که مرا بخواند، باز است! چه کسی در گرفتاری هایش به من امید داشت و من راهش را بریدم؟ چه کسی برای امر بزرگی به من امیدوار شد و من امیدش را از خودم بریدم؟ آرزوهای بندگانم را پیش خود نگه داشتم و آنان به نگه داری من خشنود نشدند و آسمان های خود را از کسانی پُر کردم که از تسبیحم خسته نمی شوند و به آنان فرمان دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند، اما آنان به گفته ام اعتماد نکردند! آیا نمی داند هر که گرفتار یکی از پیشامدهای بد من شد، احدی جز من، جز به اجازه من، نتواند آن را برطرف کند؟ او را چه شده که به من بی اعتناست؟

به جودم چیزهایی به او دادم که از من نخواسته بود، سپس از او گرفتم و او بازگرداندنش را از من نخواست و از دیگری خواست! آیا معتقد است من که پیوسته ناخواسته می دهم، اگر از من بخواهند نمی دهم؟ آیا بخیلم که بنده ام مرا

ص: 69


1- الکافی، ج 2، ص72.
2- برنامه درج 3، ناصر خسرو، دیوان اشعار، قصیده 11.

بخیل می شمارد؟ آیا جود و کرم، ویژه من و گذشت و رحمت به دست من نیست؟ آیا من محل آرزوها نیستم؟ پس کیست جز من که آنها را دریغ دارد؟

آیا آنها که به غیر من امید دارند نمی ترسند؟ اگر همه اهل آسمان ها و زمینم آرزو کنند و به هر یک به قدر آرزوهای همه بدهم، از فرمانروایی ام به اندازه عضو موری کم نشود؟ و چگونه کم شود فرمانروایی ای که من سرپرست آنم؟ بدا به حال ناامیدان از رحمت من و بدا به حال کسی که مرا نافرمانی کند و مراقبم نباشد!(1)

امام صادق(ع) در تفسیر آیه «وَ ما یؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ؛ بیشتر مردم به خدا ایمان نمی آورند، مگر اینکه برای او شریک قرار می دهند.» (یوسف: 106) فرمود:

این مانند آن است که کسی بگوید: اگر فلانی نبود، هلاک می شدم و اگر فلانی نبود، به چنین و چنان نمی رسیدم و اگر فلانی نبود، خانواده ام از دستم می رفت. آیا نمی بینی او برای خدا که روزی اش می دهد و از او ناخوشی ها را دفع می کند، در فرمانروایی اش شریک قرار داده است؟

راوی پرسید: پس چه بگوید؟ [آیا رواست اگر چنین بگوید:] اگر خدا به سبب فلانی به من نعمت نداده بود، هلاک می شدم. فرمود:

اگر این چنین و مانند آن بگوید، اشکالی ندارد.(2)

پنج - ناامیدی از مردم

پنج - ناامیدی از مردم

در دین مقدس اسلام، تنها امید داشتن به خدا و بریدن امید و طمع از مردم و دارایی های آنان، مایه برکات فراوان دانسته شده است. امام صادق(ع) می فرماید:

درخواست حاجت از مردم، مایه بی عزتی و نابودکننده حیاست و ناامیدی از آنچه در دست مردم است، عزت مؤمن در دینش است و طمع، فقر حاضر است.(3)

ص: 70


1- نک: الکافی، ج 2، صص 66 و 67؛ بحارالانوار، ج 68، ص130؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص214.
2- وسائل الشیعه، ج15، ص215.
3- الکافی، ج2، ص149؛ بحارالانوار، ج72، ص110.

همچنین فرمود:

هنگامی که یکی از شما بخواهد هر چیزی که از خدا می طلبد به او بدهد، باید از مردم ناامید شود و جز به آنچه نزد خداست، امیدی نداشته باشد. خداوند وقتی این را از دل او ببیند، هر چه وی بخواهد، عطایش می کند.(1)

امام سجاد(ع) نیز فرمود:

من همه خوبی را در قطع امید از آنچه در دست مردم است، دیدم و کسی که به مردم در چیزی امید نداشته باشد و همه کارهایش را به خدا واگذارد، خداوند در همه چیز به او پاسخ می دهد.(2)

خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) وحی کرد:

همچون غمگین غرق شونده ای که فریادرسی ندارد، مرا بخوان. ای عیسی! از من درخواست کن و از کسی جز من مخواه که در این صورت، درخواست نیکو از تو و پاسخ نیکو از من است.(3)

3. رحمت الهی در قرآن و حدیث

اشاره

3. رحمت الهی در قرآن و حدیث

در این قسمت، به برخی آیات و روایات که بر دریای بی کران رحمت خداوند دلالت دارند، اشاره می کنیم تا امیدبخش کسانی باشد که گاه، نومید می شوند و نیز تقویت انگیزه ای باشد برای بندگی بهتر و بهره مندی هرچه بیشترِ همه از گستره رحمت او. اما پیش از آن به صورت کلی به این پرسش که «چرا باید همواره به خداوند امید داشت؟» پاسخ می دهیم. در پاسخ می توان گفت مهم ترین مایه امید همیشگی انسان به خداوند، رحمت گسترده و فراگیر و بی پایان اوست. اوست که رحمتش همه را فراگرفته و راه توبه را همیشه برای بندگانش باز گذاشته و پوزش و عذر تقصیر بندگانش را

ص: 71


1- نک: وسائل الشیعه، ج9، صص 448 و 449.
2- وسائل الشیعه، ج9، ص449.
3- الکافی، ج8، ص131.

می پذیرد. او از ناتوانی بشر در برابر وسوسه های نفْس و شیطان آگاه است، ازاین رو راه توبه را برای همیشه بر روی بندگان باز گذارده است.

باز آی، هر آنچه هستی، باز آی

گر کافر و گبر و بت پرستی، باز آی

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی، باز آی

عراقی

الف) رحمت عام و خاص

الف) رحمت عام و خاص

برخی از آیات قرآن کریم، دال بر وسعت دایره رحمت خداوند است:

و رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَی ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یتَّقُونَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یؤْمِنُون. (اعراف: 156)

و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ پس آن را برای آنان خواهم نوشت که تقوا پیشه کنند و زکات بپردازند و آنان که به آیات ما ایمان می آورند.

این آیه بر این مطلب دلالت دارد که رحمت خداوند در دنیا همه را دربرگرفته است، ولی این رحمت در آخرت، تنها برای کسانی است که ویژگی های یادشده در آیه را داشته باشند.

ب) رحمت حق در کلام امام حق

ب) رحمت حق در کلام امام حق

امیر مؤمنان، علی(ع) نیز مواردی از رحمت گسترده خدا را چنین بیان فرموده است:

بدان همان کسی که گنجینه های آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده و اجابت آن را نیز ضمانت کرده است. به تو امر کرده که از او بخواهی تا عطایت کند و از او درخواست رحمت نمایی، تا رحمتش را بر تو فرو فرستد، و بین تو و خودش، کسی را حجاب و فاصله قرار نداده است و مجبورت نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه بری، و بازت نداشته که اگر خلافی کردی، توبه کنی. در کیفرت شتاب ننموده و در انابه و بازگشت بر تو خرده نگرفته است. در آنجا که فضاحت و رسوایی سزاوار توست، رسوایت نساخته و برای بازگشت و پذیرش توبه، شرایط سنگینی نگذاشته است. در کیفر جرمت با تو به مناقشه نپرداخته و تو را از رحمتش

ص: 72

نومید نساخته است، بلکه بازگشت تو را از گناه، حسنه و نیکی قرار داده. گناه و بدی ات را یک، و نیکی ات را ده برابر به شمار آورده و درِ توبه و بازگشت و عذرخواهی را به رویت گشوده است. آنگاه که ندایش کنی، بشنود و چون با او نجوا نمایی، سخنت را می داند.

پس حاجتت را به سوی او می بری و در پیشگاه او خود را، آن چنان که هستی، نشان می دهی. هرگاه بخواهی، با او درد دل می کنی و ناراحتی و مشکلاتت را در برابرش می نهی.

از او در کارهایت یاری می جویی و از گنجینه های رحمتش چیزهایی می خواهی که جز او کسی توان دادن آن را ندارد؛ از عمر طولانی، تندرستی و وسعت روزی.(1)

ج) عابد و پادشاه

ج) عابد و پادشاه

در قوم بنی اسرائیل مردی عابد بود. نزد پادشاه از او تعریف کردند. پادشاه، وی را خواست و از او درخواست کرد هم نشین و ملازم درگاه شاه گردد. عابد به او گفت: ای پادشاه! خوب می گویی، ولی بگو ببینم اگر روزی به خانه ات درآیی و ببینی که من با کنیزت شوخی می کنم، چه می گویی؟ پادشاه عصبانی شد و گفت: چگونه جرئت می کنی نزد من چنین سخنانی بگویی؟ عابد گفت: من پروردگار کریمی دارم که اگر روزی هفتاد بار گناه از من ببیند، مرا از درگاهش نمی راند و از روزی اش محرومم نمی کند. پس چگونه درگاهش را رها کنم و ملازم درگاهی شوم که پیش از گناه کردن، بر من غضب می کند، پس اگر گناه کنم با من چه می کند؟(2)

د) شیطان و آیه استغفار

د) شیطان و آیه استغفار

ص: 73


1- نهج البلاغه، نامه 31، صص 398-400؛ نک: محمدرضا آشتیانی و محمدجعفر امامی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ج3، صص 75-77.
2- روضةالواعظین، ج2، ص503.

یکی از آیات کمرشکن برای شیطانِ وسوسه گر و از بهترین مژده ها برای بندگان توبه کار، این آیه کریمه است که به بندگان مژده می دهد در صورت استغفار، گناهانشان آمرزیده می شود:

قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ. (زمر: 53)

[ای پیامبر! از جانب من] بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

از امام صادق(ع) روایت شده است که چون این آیه نازل شد، ابلیس بالای کوه ثور در مکه رفت و بلندترین فریادش را بر مردان نیرومند خود سر داد. همه گردش جمع شدند و گفتند: آقای ما! برای چه ما را دعوت کردی؟ گفت: این آیه نازل شده است، چه کسی مأمور [گمراه کردن آدمیان از عمل به این آیه] است؟ مردی قوی برخاست و گفت: من چنین و چنان می کنم. ابلیس گفت: تو نمی توانی. دیگری برخاست و مانند آن را گفت و همان جواب را شنید. یکی از شیطان ها به نام وسواس خناس گفت: من برای آنم. گفت: با چه؟ گفت: به آنان وعده می دهم و در آرزو می اندازم تا در گناه افتند. چون در گناه افتادند، استغفار را از یادشان می برم. گفت: «تو مأمور آن باش» و تا روز قیامت، او را بر آن گماشت تا با وسوسه های خود، بندگان را از عمل به این آیه بازدارد.(1)

ه-) هم درجه حضرت داوود(ع)

ه-) هم درجه حضرت داوود(ع)

روایت شده است که خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود(ع) وحی کرد که فلان زن هم درجه تو در بهشت است. حضرت داوود(ع) نزد آن زن رفت

ص: 74


1- بحارالانوار، ج 60، ص197.

و از او پرسید که چه می کند؟ زن اعمالش را بازگو کرد. حضرت داوود دید که کارهای او همانند کارهای دیگر مردم است. پس از نیت او پرسید. آن زن پاسخ داد: من در هر حالی بودم و خداوند حالم را دگرگون می کرد، به آن حال نو خوش حال تر بودم. حضرت داوود(ع) فرمود: پندار نیک تو نسبت به خداوند عزّوجلّ سبب شده است که در بهشت هم درجه من باشی.(1)

و) آزادشدگان از آتش

و) آزادشدگان از آتش

امام باقر(ع) فرمود:

إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ بِأَعْمَالِهِمْ فَأَینَ عُتَقَاءُ اللَّهِ مِنَ النَّارِ. (2)

اگر اهل بهشت به سبب اعمال خود وارد بهشت شوند، پس آزادشدگان خدا از آتش [دوزخ] کجایند؟

یعنی اگر بنا باشد همه کسانی که داخل بهشت می شوند به سبب اعمال خود داخل شوند، باید همه گنه کاران مؤمن هم به جهنم بروند، درحالی که چنین نیست و بسیاری از مؤمنان گنه کار، به فضل و رحمت الهی به بهشت راه می یابند.

اباعبیده حذّاء، از یاران امام باقر(ع)، به سبب برخی گناهان خود بسیار ناراحت بود. پس خدمت آن امام همام عرض کرد: جانم به فدایت، برای من دعا کن. امام، او را دلداری داد و فرمود: ای اباعبیده، دست نگه دار! شیطان یاور تو بر ضد خودت نباشد. هیچ چیز به مانند گذشت خدا نیست.(3) یعنی مبادا شیطان تو را به وادی ناامیدی بکشاند و از گستردگی رحمت خداوند غافلت کند.

ز) مؤمن و عیب پوشی خداوند

ز) مؤمن و عیب پوشی خداوند

ص: 75


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص388؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص248؛ فقه الرضا(ع)، ص360.
2- بحارالانوار، ج6، ص5.
3- بحارالانوار، ج6، ص5.

امام رضا(ع) به نقل از پدرانش(ع)، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

چون قیامت برپا شود، خداوند عزّوجلّ بر بنده مؤمنش متجلی می شود و او را بر تک تک گناهانش آگاه می کند. سپس او را می آمرزد، بی آنکه فرشته مقرب یا پیامبر مرسلی را باخبر گرداند و آنچه را بنده ناخوش دارد که کسی از آن باخبر شود، بر او می پوشاند. سپس به بدی های او می گوید نیکی باشید. [بدی های او را به نیکی تبدیل می کند].(1)

البته کمترین شرط برخوردار شدن از چنین رحمتی این است که بنده، مؤمن حقیقی باشد و نیز با توجه به مجموع آیات و روایات درباره جزا در قیامت، می توان گفت این مطلب برای همه مؤمنان نیست، بلکه برای عده خاصی از آنان اتفاق خواهد افتاد که ویژگی برجسته ای داشته باشند که در این روایت نیامده است.

ح) با کریمان کارها دشوار نیست

ح) با کریمان کارها دشوار نیست

امام باقر(ع) به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

در روز قیامت مردی را می آورند و می گویند: از خود دفاع کن. می گوید: پروردگارا! مرا آفریدی و هدایتم کردی و روزی ام را گسترده قرار دادی. من هم پیوسته بر آفریدگان و بندگانت توسعه دادم و بر آنها آسان گرفتم تا در امروز رحمتت را بر من بگسترانی و آن را برایم میسر کنی. خداوند می گوید: بنده ام راست گفت، او را به بهشت ببرید.(2)

ط) حسنات ناکرده

اشاره

ط) حسنات ناکرده

در تفسیر قمی، از امام رضا(ع) روایت شده که چون روز قیامت به پا شود، انسان مؤمن در برابر خدای تعالی می ایستد و خداوند، خود عهده دار حساب

ص: 76


1- شیخ صدوق تجلی خدا بر بنده را چنین معنا می کند که خداوند با نشانه ای از نشانه ها برای بنده ظاهر می شود که وی می فهمد خداوند، او را خطاب کرده است. (نک: بحارالانوار، ج7، ص287).
2- الکافی، ج 4، ص40؛ بحارالانوار، ج7، صص 288 و 289.

اوست. چون نامه عمل را به بنده عرضه می کنند، نگاهی به آن می اندازد و نخستین چیزی که می بیند بدی هایش است، پس رنگش دگرگون می شود و شانه هایش می لرزد و بسیار می ترسد. سپس چون نیکی هایش را نشانش می دهند، چشمش روشن و دلش شاد می شود و با دیدن آنچه خداوند از ثواب به او عطا کرده است، خوش حالی اش بیشتر می شود. آنگاه خداوند متعال به فرشتگان می گوید: صحیفه هایی که اعمال ناکرده آنان در آن است، بیاورید. آنها را [می آورند و اعمالشان را] می خوانند. مؤمنان [با شنیدن اعمال ثبت شده در این صحیفه ها] می گویند: به عزتت سوگند که تو می دانی ما چیزی از اینها را انجام نداده ایم! خداوند در پاسخشان می گوید: راست می گویید، ولی آنها [اعمالی است که قصد انجامش را داشتید و] نیت کردید و ما آنها را برایتان نوشتیم. سپس بر آن اعمال پاداش داده می شوند. (1)

در نومیدی بسی امید است

در نومیدی بسی امید است

امیر مؤمنان، علی(ع) فرمود:

به آنچه امید به آن نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. موسی بن عمران(ع) رفت تا برای خانواده اش شعله ای آتش برگیرد. پس خداوند عزّوجلّ با او سخن گفت و او بازگشت، درحالی که پیامبر مرسل بود. ملکه سبا [برای نبرد با سلیمان] خارج شد و هنگام بازگشت، به سلیمان ایمان آورد. و ساحران فرعون در [صدد] جست وجوی عزت برای فرعون درآمدند، پس مؤمن بازگشتند.(2)

همچنین فرمود:

برای بهترین فرد این امت، از عذاب خدا ایمن مباش؛ چون خداوند سبحان می فرماید: «فَلا یأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ؛ جز قوم زیان کار، کسی

ص: 77


1- بحارالانوار، ج7، ص289.
2- الکافی، ج5، ص84؛ روضة الواعظین، ج2، ص502.

خود را از مکر خدا ایمن نمی داند.» (اعراف: 99) و برای بدترین این امت نیز از رحمت خدا نومید مباش؛ چراکه خداوند سبحان می فرماید: «إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ؛ به راستی که جز قوم کافر از رحمت خدا ناامید نمی شوند». (یوسف:87)(1)

ی) طمع ابلیس به رحمت خداوند

ی) طمع ابلیس به رحمت خداوند

امام صادق(ع) فرمود:

آنگاه که قیامت برپا شود، خداوند تبارک و تعالی رحمت خود را می گسترد، تا جایی که ابلیس هم در رحمت او طمع می کند.(2)

ک) یک رحمت از صد رحمت

ک) یک رحمت از صد رحمت

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند آن روز که آسمان و زمین را آفرید، صد رحمت نیز آفرید و از آن صد رحمت یک رحمت را در زمین قرار داد، که مهربانی مادر به فرزندش و برخی از چهارپایان به برخی دیگر و همچنین پرندگان، از آن یک رحمت است و 99 رحمت خود را تا قیامت به عقب انداخت. هنگامی که قیامت برپا شود، خداوند، صد رحمت خود را کامل می کند.(3)

ل) مهربان تر از مادر

ل) مهربان تر از مادر

پیامبر رحمت فرمود:

قسم به آن که جانم به دست اوست! خداوند تعالی از مادر مهربان نسبت به فرزندش، مهربان تر است.(4)

م) دو بار مجازات، نه

م) دو بار مجازات، نه

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 78


1- روضة الواعظین، ج2، ص502، نهج البلاغه، ص543، کلمات قصار، ش377.
2- روضة الواعظین، ج2، ص502.
3- روضة الواعظین، ج2، ص502؛ نک: بحارالانوار، ج8، ص44؛ سید علی بن موسی بن طاووس، الطرائف، ج2، ص323.
4- روضة الواعظین، ج2، ص503.

مَنْ أصابَ فِی الدُّنیا ذَنباً فَعوقِبَ بِه فَالله أَعْدَلُ مِنْ أنْ یُثْنیّ عُقوبَة علی عَبْدِه وَ مَنْ أذْنَبَ ذَنباً فِی الدُّنیا فَسَتَرَه اللهُ عَلیهِ وَ عَفا فَاللهُ أکْرَمُ مِنْ أنْ یَعُودَ فِی شیءٍ إذا عَفا عَنه.(1)

خداوند، عادل تر از آن است که کسی را که در دنیا مرتکب گناهی شده و به خاطر آن، مجازات [الهی] شده، دوباره [در قیامت] مجازات کند و بزرگوارتر از آن است که گناه بنده ای را که در دنیا آن را پوشانده و از او درگذشته، دوباره به آن برگردد [و بخواهد او را مجازات کند].

ن) نامه نیکو

ن) نامه نیکو

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

نامه عملی نیست که دو نگهبان اعمال انسان، آن را به سوی خداوند تعالی بالا برند و در ابتدا و انتهای آن خیر باشد، مگر اینکه خداوند به فرشتگان خود می فرماید: «شاهد باشید که من آنچه [از خطا] در میان صحیفه بود، آمرزیدم.(2)

ص: 79


1- نک: روضة الواعظین، ج2، ص502؛ نک: نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج2، ص445.
2- روضة الواعظین، ج2، ص503؛ تاج الدین شعیری، جامع الأخبار، ص10.

فصل چهارم: اهمیت و رابطه خوف و رجا

اشاره

فصل چهارم: اهمیت و رابطه خوف و رجا

به خوف و رجا از دو دیدگاه می توان نگریست: در نظر گرفتن هر یک از آنها مستقل از هم و در نظر گرفتن آنها درحالی که با هم هستند. در روایات اسلامی هم درباره خوف و رجا سه دسته روایت داریم: دسته ای از روایات که درباره خوف به تنهایی است و آن را ستوده و آثارش را بیان کرده است؛ دسته ای دیگر از روایات که فقط درباره ارزش و آثار رجاست و دسته سوم که درباره اهمیت و فضیلت و آثار تعادل و جمع میان خوف و رجاست. در فصل های گذشته، از دسته اول و دوم سخن گفتیم و در این فصل، از دسته سوم سخن به میان می آوریم.

1. اهمیت و آثار خوف و رجا

اشاره

1. اهمیت و آثار خوف و رجا

زیر فصل ها

الف) ابزار تربیت در همه عرصه ها

ب) دو بال سلوک

ج) شرط ایمان

د) ایمنی روز قیامت و تحقق امیدها

الف) ابزار تربیت در همه عرصه ها

الف) ابزار تربیت در همه عرصه ها

موضوع خوف و رجا، تنها در اخلاق بندگی و در رابطه انسان و خداوند مطرح نیست، بلکه در جای جای مباحث تربیت - تربیت فردی، خانوادگی و اداره اجتماع - به کار می آید. همراه بودن بیم و امید در تربیت فرزندان، عامل پیشرفت آنان در عرصه علم و اخلاق و ادب است. اگر بچه ها را فقط بترسانیم و تنبیه کنیم، موفقیت چندانی به دست نخواهیم آورد و اگر به آنان فقط امید دهیم و تشویقشان کنیم، طبیعی است که از این رفتار ما سوء استفاده

ص: 80

خواهند کرد، اما اگر بیم و امید و تشویق و تنبیه با هم باشد، در علم و عمل به درجات عالی خواهند رسید.

یکی از مشکلات آموزش و پرورش در دنیا و از جمله در ایران، این است که در زمینه تشویق و تنبیه دانش آموزان، همواره یا راه افراط پیموده است یا راه تفریط. زمانی به دلیل تنبیه شدید دانش آموزان، مدرسه و معلم ترسناک ترین چیزها برای آنها بود، ولی امروزه در پی نظریه های روان شناسان رفتارگرا مانند اسکینر، بر ترک تنبیه به شدت تأکید می شود، تا جایی که گاه بی احترامی به معلم و جدّی نگرفتن درس و مدرسه، امری طبیعی و عادی به شمار می رود. ازاین رو، به نظر می رسد در این زمینه، باید راه میانه ای در پیش گیریم که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

همین مطلب در سیاست و زمامداری نیز مطرح می شود. اگر زمامداران جامعه تنها از ابزار خوف و تهدید استفاده کنند، به فردی مستبد تبدیل خواهند شد که در دل افراد جامعه محبوبیت ندارند و مردم از صمیم دل از دستورهای آنان پیروی نخواهند کرد. اگر هم تنها نرمش نشان دهند و مردم را تشویق کنند و به آنان امید دهند، کسی خریدار حرف هایشان نخواهد بود. حال اگر از ابزار بیم و امید یا خوف و رجا با هم استفاده شود، تلاش ها در اداره جامعه با توفیق همراه خواهد شد.

در عرصه تبلیغ دینی نیز خوف و رجا همواره دو شیوه مهم تبلیغ در همه ادیان آسمانی بوده است و این کارکرد مشترک میان خوف و رجاست. پیامبران الهی، هم در تربیت مردم و هم در تربیت نفس خود، از این دو شیوه استفاده می کرده اند. در قرآن کریم، از دو شیوه مهم همه پیامبران در تبلیغ دین یاد شده که آن دو روش عبارتند از روش «تبشیر»؛ یعنی بشارت و مژده دادن به پاداش های خدا و «إنذار»؛ یعنی بیم دادن و ترساندن از کیفر خداوند.

ص: 81

خداوند در قرآن، همه پیامبران الهی و پیشاپیش آنها، پیامبر خاتم را مُبشّر و نذیر(1) می نامد. «تبشیر، به معنای بشارت دادن به عطایایی است که پس از بر دوش گرفتن تکالیف، به فرد ارزانی خواهد شد و مظهری از فضل و رحمت خداست».(2)

خوف، بیشتر در بازداری انسان از بدی ها و هوس ها و گناهان نقش دارد و بهترین کاربرد نیروی ترس در انسان هم همین نوع آن است. رجا نیز بیشتر، نقش انگیزش و تشویق انسان بر اطاعت و انجام خوبی ها را ایفا می کند. خوف و رجا همچون رگ زنی عمل می کند که از طرفی رگ می زند و از طرفی مرهم می گذارد:

درشتی و نرمی به هم در بهْ است

چو فاصِد(3) که جراح و مرهم نِه است

در قرآن کریم معمولاً هر جا از عذاب خداوند و آتش دوزخ سخن به میان آمده، در کنار آن از رحمت خداوند و نعمت های بهشت نیز یاد شده است. در دعاهای نورانی اهل بیت(ع) نیز هر جا که ترس از عذاب خداوند آمده، امید به رحمت او نیز در کنار آن آمده است. امیر مؤمنان، علی(ع) می فرماید:

فقیه، فقیه کامل، کسی است که مردم را از رحمت خداوند نومید نکند و از عذابش ایمنشان نکند و به آنان اجازه معصیت خدا را ندهد.(4)

بنابراین، همراه کردن نیش انذار و نوش تبشیر، راهکاری است که همه مبلّغان دین، از پیامبران و امامان و عالمان و واعظان و خطیبان، به آن توجه داشته اند و رسانه های تبلیغی نیز باید آن را در نظر داشته باشند.

ص: 82


1- نک: إسراء: 105؛ فرقان: 56.
2- خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص124.
3- فاصد: رگ زن.
4- بحارالانوار، ج75، ص74؛ نیز نک: نهج البلاغه، کلمات قصار، ش90، ص483.

ب) دو بال سلوک

ب) دو بال سلوک

خوف و رجا در نگاه نخست ممکن است نفی کننده یکدیگر و جمع ناشدنی به نظر آیند، ولی همچنان که خداوند به قدرت خود، عسل و زهر را در دل زنبور عسل جمع کرده است، خوف و رجا را هم در دل مؤمن جمع می کند.(1) خوف و رجا، همانند دو بالی هستند که انسان را در باغ ملکوت به پرواز درمی آورند و او را به قله کمال می رسانند. این دو صفت، در مسیر سلوک به سوی خدا، عامل پرورش معنوی انسان و موتور محرکه وی در پیمودن جاده کمالند.

میان خوف و رجا حالتی است عارف را

که خنده در دهن و گریه در گلو دارد(2)

یا

رجا و خوف را در هیچ حال از کف مده صائب

که چون یک بال گردد مرغ، از پرواز می ماند(3)

حتی اهل بیت(ع) به یاری دو بال خوف و رجا، راه قرب الهی را پیمودند و به این وسیله، چنان در این وادی به پرواز درآمدند که در اخلاص و خشوع و تضرع به بارگاه احدیت، گوی سبقت از فرشتگان آسمان درربودند و به جایی رسیدند که فرشتگان برای پیمودن وادی قرب، از دوستی آنان و بیزاری جستن از دشمنانشان و گریه بر مصیبت های ایشان مدد می گیرند.(4)

ص: 83


1- نک: بحارالانوار، ج 75، ص 74.
2- برنامه نرم افزاری دُرج 3، دیوان اشعار صائب تبریزی، غزل 539.
3- برنامه نرم افزاری دُرج 3، دیوان اشعار صائب تبریزی، غزل 764.
4- نک: بحارالانوار، ج99، ص162؛ مفاتیح الجنان، برگرفته از فرازی از زیارت جامعه ائمه مؤمنین. «لَا یَسْبِقُکُمْ ثَنَاءُ الْمَلَائِکَةِ فِی الْإِخْلَاصِ وَ الْخُشُوعِ وَ لَا یُضَادُّکُمْ ذُو ابْتِهَالٍ وَ خُضُوعٍ أَنَّی وَ لَکُمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّی اللَّهُ رِیَاضَتَهَا بِالْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ جَعَلَهَا أَوْعِیَةً لِلشُّکْر والثناء... بَلْ یَتَقَرَّبُ أَهْلُ السَّمَاءِ بِحُبِّکُمْ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ تَوَاتُرِ الْبُکَاءِ عَلَی مُصَابِکُمْ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِیعَتِکُمْ وَ مُحِبِّیکُم ».

چنان که برخی از عرفا هم اشاره کرده اند، امید به تنهایی ممکن است سبب ترک عمل و ترس به تنهایی ممکن است سبب ناامیدی شود، ولی چون این دو با یکدیگر همراه شوند، هر یک، دیگری را تعدیل می سازد.(1) به دیگر سخن، خوف به تعدیلِ رجا و رجا به تعدیلِ خوف کمک می کند و در نتیجه، انسان ساخته می شود؛ همچون خشت های به کار رفته در دو ضلع یک هرم یا گنبد، که هر یک از ضلع ها، ضلع دیگر را از فروریختن و نیز کل بنا را از فروپاشی نگه می دارد.

ج) شرط ایمان

ج) شرط ایمان

تعادل خوف و رجا آن قدر مهم است که در برخی روایات، شرط ایمان معرفی شده است و بدون آن، بنده، مؤمن حقیقی نیست. امام صادق(ع) فرمود:

لَا یکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لَا یکُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتَّی یکُونَ عَامِلًا لِمَا یخَافُ وَ یرْجُوا.(2)

مؤمن، مؤمن نیست تا اینکه خائف و امیدوار باشد و خائف و امیدوار نیست تا اینکه به آنچه از آن می ترسد و به آن امید دارد، عمل کننده باشد.

در روایت دیگری از امیر مؤمنان، علی(ع) آمده است: «أَفضلُ الْمسلمینَ إسلاماً مَن کان هَمّهُ لأُخراهَ و اعتدلَ خوفُه و رجاهُ؛ برترین مسلمانان در اسلام، کسی است که همتش برای آخرتش باشد و خوف و رجایش هم وزن باشد.»(3) و نیز فرمود: «یَنْبغی لِمَن عَرفَ اللهَ سبحانَه أن لا یَخلو قلبُه مِن رَجائه و خوفِه؛ برای کسی که خدا را شناخته، شایسته است دلش از امید به او و ترس از او خالی نباشد».(4)

برخی از علمای اسلام هم با صراحت گفته اند، نزد اهل ایمان مقرر است که کسی که خوف و رجا نداشته باشد، مؤمن نیست.(5)

ص: 84


1- نک: شرح نهج البلاغه، ج11، ص192.
2- الکافی، ج2، ص71؛ نک: بحارالانوار، ج 1، ص150.
3- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
4- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
5- بحارالانوار، ج69، ص247.

پیشوای خائفان و امیدواران، علی(ع) فرمود: «سه چیز است که اگر در کسی باشد، ایمانش کامل است: عدالت در حال خشنودی و خشم؛ میانه روی در حال نداری و دارایی؛ و هم وزنی خوف و رجا».(1)

د) ایمنی روز قیامت و تحقق امیدها

د) ایمنی روز قیامت و تحقق امیدها

یکی از برکت های خوف و رجا برای مؤمن، ایمنی روز قیامت است. کسی که در دنیا پیوسته در میان بیم و امید به سر می برده است، در نهایت روزی فرامی رسد که خوف او پایان می یابد و به امن و امان تبدیل می شود و امیدش نیز تحقق می یابد. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر جوانی وارد شد که در حال احتضار بود. فرمود: خود را چگونه می یابی؟ پاسخ داد: به خدا امید دارم و از او می ترسم. آن حضرت فرمود: «این دو (بیم و امید) در دل بنده ای جمع نمی شوند، مگر اینکه خداوند به او آنچه را امید دارد، عطا می کند و از آنچه از آن بیم دارد، ایمن می گرداند».(2)

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود:

در شب معراج دیدم بر در دوزخ چنین نوشته بود: «کسی که به خدا امید داشت، خوشبخت شد و کسی که از خدا ترسید، ایمن شد و هلاک شده فریب خورده، کسی است که به جز خدا امیدوار باشد و از کسی جز او بترسد».(3)

امیر مؤمنان، علی(ع) نیز فرمود: «هرگز عملی به آخرتت نمی بری که از صبر و رضا و خوف و رجا برایت سودمندتر باشد».(4)

2. رابطه خوف و رجا

2. رابطه خوف و رجا

با توجه به اینکه برخی روایات بر لزوم اعتدال خوف و رجا تأکید دارند و برخی دیگر در مجموع، رجا را بهتر از خوف می دانند،(5) این پرسش مهم

ص: 85


1- غررالحکم و دررالکلم، ص88.
2- روضة الواعظین، ج2، ص503.
3- بحارالانوار، ج 8، ص144.
4- غررالحکم و دررالکلم، ص157.
5- نک: بحارالانوار، ج67، ص390.

مطرح می شود که تعارض ابتدایی در روایات مربوط به خوف و رجا، چگونه قابل حل است و در سلوک الهی، در مجموع راه خوف بهتر است یا راه رجا یا جمع میان خوف و رجا و اعتدال آنها؟ یا اینکه برای برخی خوف بهتر است و برای برخی مثل مؤمنان، میانه بودن خوف و رجا؟ یا در برخی حالات و مراحل زندگی، یکی از این دو راه و در برخی دیگر از حالات، جمع بین این دو و اعتدال آنها خوب است؟ در این قسمت می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم.

بخش عمده ای از آیات و روایات در زمینه خوف و رجا، بر لزوم اعتدال و موازنه میان حالت قلبی خوف از خدا و حساب رسی آخرت و امید به رحمت خدا تأکید دارند؛ یعنی مؤمنان افزون بر اینکه باید همواره هم از خدا بترسند و هم به رحمت او امیدوار باشند، باید این حالت های روحی را در خود، در حد اعتدال و میانه نگه دارند؛ چراکه نداشتن تعادل و افزایش یکی از این دو، می تواند آسیب های روحی جبران ناپذیری بر آنان وارد کند. خداوند در قرآن کریم در ستایش برخی مؤمنان می فرماید: «یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ؛ از آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد.» (زمر: 9) که بر ستایش جمع کردن میان خوف و رجا دلالت دارد.(1)

امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «یعنی از عذاب آخرت حذر می کند [می ترسد] و به رحمت پروردگارش امید دارد. به عبارت دیگر، میان خوف و رجا تردد می کند.»(2) در برخی از آیات قرآن، دعا کردن همراه با خوف و رجا ستایش شده است(3) و چنین دعاکنندگانی از نیکوکاران دانسته شده اند که رحمت خداوند به آنان نزدیک است.(4)

ص: 86


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص345.
2- بحارالانوار، ج84، ص124.
3- «وَادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعا» (سجده: 16).
4- «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنین » (اعراف: 56).

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:

برای مؤمن، شایسته است از خداوند چنان بترسد که گویا مشرف بر آتش دوزخ است و به او چنان امید داشته باشد که گویا از اهل بهشت است.(1)

ره را میان خوف و رجا رو که در خبر

«خَیرُ الاُمور اَوسطُها»(2) قول مصطفاست(3)

در روایت دیگری شخصی از امام صادق(ع) می پرسد که در وصیت لقمان چه مطالبی بود؟ حضرت در پاسخ می فرماید: چیزهای شگفتی در آن بود و شگفت ترین آنها این بود که به پسرش گفت: از خداوند چنان بترس که [پنداری] اگر نیکی های جن و انس را هم برایش ببری، عذابت می کند و به خداوند چنان امیدوار باش که [گمان کنی] اگر گناهان جن و انس را هم برایش ببری، بر تو رحمت می کند. سپس فرمود: پدرم [امام باقر(ع)] می فرمود: «هیچ بنده مؤمنی نیست، جز اینکه در دلش دو نور است: نور بیم و نور امید که اگر این دو با هم سنجیده شوند، هیچ یک از دیگری سنگین تر نیست».(4)

برخی، خوف و رجا را به دو بال پرندگان تشبیه کرده اند که هنگامی که برابر هم باشند، پرنده می تواند پرواز کند و اگر یکی از آنها ناقص شود، در پرواز نقص پدید می آید و اگر هر دو بال را نداشته باشد، نمی تواند پرواز کند و تا سر حد مرگ پیش می رود. (5)

از این روایات استفاده می شود که شایسته است بالاترین درجه خوف و رجا، هر دو، در در دل مؤمن وجود داشته باشد و هیچ اختلافی در همراه

ص: 87


1- وسائل الشیعه، ج15، ص231.
2- «بهترین کارها میانه ترین آنهاست.» ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج1، ص296؛ الکافی، ج6، ص540، به نقل از: موسی بن جعفر(ع).
3- شیخ بهایی، کشکول.
4- نک: الکافی، ج 2، صص 67 و 68.
5- شرح نهج البلاغه، ج11، ص192.

بودن خوف کامل با رجای کامل وجود ندارد؛ زیرا سرچشمه خوف، به کوتاهی بنده در انجام وظایف بندگی بازمی گردد. نظر کردن به عذاب هایی که خداوند به گنه کاران وعده می دهد، سبب افزایش خوف در دل مؤمن و رسیدن آن به حد کمال می شود. از سوی دیگر، ملاحظه گستره رحمت و بخشش و لطف خداوند بر بندگان، سبب امیدواری بنده و بلکه تا بالاترین درجات آن می شود.(1)

پس چون انسان از سرانجام خود خبر ندارد و نمی داند که عاقبت مشمول رحمت و جود خداوند خواهد شد یا خشم و عذاب او، سزاوار است که هر دو حالت خوف و رجا را با هم، در خود تقویت کند. امیر مؤمنان، علی (ع) به یاران خود می فرمود:

اگر می توانید هم به خداوند گمان نیک برید و هم از او بیم شدید داشته باشید، چنین کنید که به درستی گمان نیک بنده به پروردگارش به قدر بیمش از اوست و آنان که به خداوند خوش گمان ترند، از او بیشتر می ترسند.(2)

و همچنین فرمود: «از خدا چنان بترس که گویی او را اطاعت نکرده ای و به او چنان امیدوار باش گویا او را معصیت نکرده ای».(3)

نه آن قدر ز مکافات می دهم بیمت

که بندی از رُخ رحمت، به یأس، چشم رجا

نه آن قدر دلت از عفو می کنم ایمن

که کم زند در طوف دل تو خوف خدا(4)

آن حضرت در کلامی دیگر می فرماید: «مَن رجا شیئاً طَلَبَه و مَن خاف شیئاً هَربَ مِنه؛ کسی که به چیزی امیدوار باشد، آن را می طلبد و کسی که از چیزی بترسد، از آن

ص: 88


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص352.
2- بحارالانوار، ج67، ص400.
3- شرح نهج البلاغه، ج20، ص315.
4- نرم افزار درج 3، محتشم کاشانی، دیوان اشعار، قصیده سوم، تجدید مطلع.

می گریزد.»(1) در چنین وضعیتی، انسان برای حفظ و ادامه یافتن علت ها و شرایط آنچه او به تحقق آن امید بسته است، تلاش می کند و اگر عوامل دیگری هم در عملی شدن آن آرزو دخالت داشته باشند، می کوشد آنها را نیز فراهم سازد.

مؤمن به امید رحمت و عنایت خدا، همواره سرزنده و بانشاط در راه بندگی او می کوشد و هر روز، خود را به خدا و وعده های او نزدیک تر می یابد. بنابراین، یکی از آثار رجای صادق، سرزندگی و نشاط روحی و تلاش مداوم عملی برای فراهم آوردن زمینه ها و عوامل اموری است که به آن امید دارد. خداوند در قرآن کریم، ضمن ستایش برخی مؤمنان، می فرماید:

وَ الَّذینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُون. (مؤمنون: 60)

کسانی که از آنچه به آنها داده ایم، بخشش می کنند و دل هایشان از اینکه به سوی پروردگارشان باز می گردند، هراسان است.

بنا بر برخی روایات نقل شده از اهل بیت(ع)، این آیه نیز بر این دلالت دارد که مؤمن باید همواره در کارها خوف و رجا را با هم درآمیزد. امام صادق(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «اعمال و وظایف دینی خود را انجام می دهد، در حالی که خائف و امیدوار است.»(2) و در جای دیگر می فرماید: «آنان بیم آن دارند که به سبب برخی گناهان، اعمالشان رد شود و از سویی به پذیرش کارهای خود امیدوارند».(3)

پس ظاهر دسته ای از اخبار این است که بنده باید پیوسته میان خوف و رجا باشد و یکی بر دیگری غلبه نکند؛ چون غلبه هر یک، آثار زیان باری در پی خواهد داشت.(4)

ص: 89


1- بحارالانوار، ج 75، باب 16، ص51، ح 82.
2- بحارالانوار، ج67، ص399.
3- مستدرک الوسائل، ج11، ص228.
4- نک: بحارالانوار، ج67، ص255.

3. خوف بهتر است یا رجا؟

اشاره

3. خوف بهتر است یا رجا؟

با وجود روایت های متعدد درباره ضرورت اعتدال میان خوف و رجا، روایات دیگری هم داریم که یکی از دو جانب خوف یا رجا را برتر از دیگری می داند و بیان می دارد که اگر انسان، با مرکب رجا یا خوف حرکت کند، موفق تر خواهد بود. ازاین رو، دانشمندان اسلامی بحثی را با عنوان «خوف بهتر است یا رجا» مطرح کرده اند و در پاسخ به آن، دیدگاه های متفاوتی ابراز شده است. نخست، دیدگاه فیض کاشانی را که از دانشمندان بزرگ اخلاق اسلامی و نویسنده کتاب المحجة البیضاء و دیگر کتاب های اخلاقی است، به اختصار و در چهار عنوان جداگانه می آوریم.

الف) پرسش نادرست

الف) پرسش نادرست

فیض کاشانی می نویسد: پرسیدن اینکه «خوف برتر است یا رجا؟» پرسش نادرستی است و مانند سخن کسی است که بگوید: نان بهتر است یا آب؟ پاسخ او این است که نان برای گرسنه و آب برای تشنه بهتر است و اگر گرسنگی و تشنگی هر دو جمع شوند، باید به اغلب نگاه کرد؛ اگر گرسنگی غلبه دارد، نان بهتر و اگر تشنگی غالب باشد، آب بهتر است و اگر هر دو مساوی هستند، در فضیلت نیز تساوی خواهند داشت... . خوف و رجا دو داروی درمان دل هاست و فضیلت آنها برحسب بیماری موجود، معیّن می شود. اگر درد ایمنی از مکر خدا و فریفته بودن، بر دل او غلبه یافته، خوف بهتر، و اگر یأس و نومیدی از رحمت خداوند بر او چیره شده، رجا بهتر است. همچنین، اگر بر بنده گناه غالب باشد، خوف بهتر است.

ب) برتری حقیقی رجا و برتری خوف در مقام عمل

ب) برتری حقیقی رجا و برتری خوف در مقام عمل

ایشان می افزاید: می توان گفت که به صورت مطلق، خوف برتر است و این مانند آن است که گفته شود: نان برتر از سرکنگبین است؛ زیرا با نان، درد

ص: 90

گرسنگی و با سرکنگبین، درد صفرا درمان می شود و درد گرسنگی، بیشتر و نیاز به نان، افزون تر است. ازاین رو نان بهتر است.

بنابراین، غلبه خوف بهتر است؛ زیرا گناه و غرور بر مردم غالب است،(1) ولی اگر به سرچشمه خوف و رجا نگریسته شود، رجا برتر است؛ زیرا رجا از دریای رحمت الهی سرچشمه می گیرد و خوف از دریای خشم خداوند.(2) خلاصه آنچه به خاطر چیز دیگری مطلوب است (نه به خودی خود)، به کار بردن واژه «اَصلح»(3) برای آن بهتر است تا واژه «افضل».(4) ازاین رو می گوییم: برای بیشترِ مردم به سبب غلبه گناهان، خوف از رجا اَصلح است.(5)

ج) برتری اعتدال خوف و رجا برای مؤمن پرهیزکار

ج) برتری اعتدال خوف و رجا برای مؤمن پرهیزکار

برای انسان پرهیزکاری که ظاهر و باطن گناه و آشکار و نهان آن را ترک کرده، شایسته تر آن است که خوف و رجای او برابر و در حدّ اعتدال باشد، به همین سبب گفته اند: «اگر خوف و رجای مؤمن سنجیده شود، هر دو برابر خواهند بود».(6)

ص: 91


1- ازاین رو، از روش انذار در قرآن به شکل گسترده تری بهره گیری شده است، به گونه ای که قرآن، «نذیراً للبشر: انذارگری برای بشر» (مدثر: 36) خوانده شده و پیامبر هم که بازگوکننده قرآن به مردم است، «نذیر: ترساننده» (حج: 49) نامیده شده است (نک: خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص132).
2- برخی روایات نیز بر برتری فی نفسه رجا بر خوف دلالت می کند؛ مثل این حدیث که از امام رضا(ع) روایت شده است: «خداوند به موسی بن عمران وحی کرد که دو تن از مردان [گنه کار] بنی اسرائیل را به زندان بیفکند و پس از مدتی دستور داد که آنان را آزاد کند. حضرت موسی آنان را آزاد کرد و دید که یکی از آنان مثل بید لاغر شده است. از او پرسید: چه چیز تو را به این وضع انداخته است؟ پاسخ داد: ترس از خدا. به دیگری نگریست و دید که او تغییری نکرده است. به او گفت: شما جرمتان یک چیز بود و دوستت به آن وضع افتاده است، درحالی که تو تغییری نکرده ای؟! آن شخص گفت: من پندارم به خدا نیکو و زیبا بود. حضرت موسی فرمود: خدایا سخن دو بنده ات را شنیدی، پس کدام یک بهتر است؟ خداوند فرمود: صاحب پندار نیک بهتر است (بحارالانوار، ج67، ص390).
3- اصلح: شایسته تر، مناسب تر.
4- افضل: برتر.
5- سید محمد صادق عارف، راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)،، ج7، ص351.
6- الکافی، ج2، ص67.

در مصباح الشّریعة که کتابی عرفانی و [برخی از متون آن] منسوب به امام صادق(ع) است [آمده]: «خوف نگهبان دل است و رجا شفیع نفس است. کسی که خدا را می شناسد، از او خائف و به او امیدوار است. خوف و رجا دو بال ایمانند؛ بنده مؤمنی که رضای حق تعالی را می جوید، با آنها پرواز می کند و آنها چشمان خِرد اویند که به آنها، به وعد و وعید خدا می نگرد. خوف، طلوع عدل خداست برای پرهیز از وعید او، و رجا دعوت فضل الهی است که دل را زنده می کند، و خوف، نفس را می میراند و با مرگ نفس، دل زنده می شود و با زنده شدن دل، استقامت حاصل می شود. کسی که خدا را بر میزان خوف و رجا پرستش کند، گمراه نمی شود و به آرزوی خود دست می یابد. چگونه بنده، بیمناک نباشد و حال آنکه نمی داند دفتر زندگی اش چگونه به پایان می رسد و عملی ندارد که از روی استحقاق به آن توسل جوید و بر هیچ چیزی قدرت ندارد و گریزگاهی برای او نیست؟ و چگونه امیدوار نباشد و حال آنکه ناتوانی خود را می داند و می بیند که در دریای نعمت های بی شمار ظاهری و باطنی خداوند غوطه ور است؟ مُحب با مشاهده احوال خود، به دیده ای بیدار، پروردگارش را براساس رجا عبادت، و زاهد بر پایه خوف او را پرستش می کند. اویس به هرم بن حیان گفت: مردم بر اساس رجا عمل کرده اند. او گفت: ما بر پایه خوف عمل می کنیم».

غزالی می گوید: بالاترین هدف مؤمن آن است که خوف و رجای خود را اعتدال دهد، ولی غلبه رجا در اکثر مردم منشأ آن فریفتگی و کمی معرفت است. به همین سبب، خداوند متعال در بیان حال کسانی که آنان را ستوده، میان خوف و رجا جمع کرده و فرموده است: «یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً؛ پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند.» (سجده: 16) و نیز: «یدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَبا؛ با حال بیم و امید ما را می خواندند.» (انبیاء: 90) لکن برای همگیِ مردم این روزگار، خوف شایسته تر

ص: 92

است (به این شرط که آنان را به نومیدی و ترک عمل و یأس از آمرزش پروردگار نکشاند. چه اینها سبب سستی در عمل و انگیزه ای برای فرورفتن در گناهان است، و این خوف نیست، بلکه یأس و نومیدی است؛ زیرا خوف آن است که انسان را به عمل وادارد و شهوت ها را در نظر او زشت و ناپسند سازد و دل را از میل به دنیا بازدارد و به دوری از سرای فریب دعوت کند، و همین خوف است که محمود و پسندیده است، نه حدیث نفسی که در بازداشتن او از گناه و وادار کردن او به عمل هیچ تأثیری ندارد و یا یأسی که موجب نومیدی است).

یحیی بن معاذ گفته است: هر کس خداوند را از روی خوف پرستش کند، در دریای افکار غوطه ور می شود و کسی که او را از روی رجا بپرستد، در وادی غرور سرگردان می شود و آن که او را با خوف و رجا پرستش کند، در راه روشن اذکار استقامت ورزیده است. در این صورت، از جمع میان این امور چاره ای نیست.(1)

د) برتری رجا هنگام مرگ

د) برتری رجا هنگام مرگ

غلبه خوف، پیش از فرا رسیدن مرگ شایسته تر است، چنان که به هنگام مرگ، غلبه رجا و حسن ظن به خدا اصلح است؛ زیرا خوف به منزله تازیانه ای است که انسان را به عمل وامی دارد، و دوران عمل در هنگام مرگ به پایان رسیده است و کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته، قدرت بر عمل ندارد و نیز اسباب خوف را نمی تواند تحمل کند؛ چه رگ دل او را قطع می کند و موجب تسریع در مرگ او می شود، ولی خوشیِ رجا دلش را قوّت می دهد و پروردگارش را که امیدش به اوست، محبوب وی می گرداند.(2)

ص: 93


1- نک: راه روشن، ج 7، صص352 و 353.
2- نک: راه روشن، ج 7، ص354.

غرض آنکه غلبه رجا به هنگام مرگ شایسته تر است؛ زیرا رجا محبت را بیشتر جلب می کند، و غلبه خوف پیش از مرگ [نه به هنگام مرگ] سزاوارتر است؛ چه آن آتش شهوات را بیشتر فرو می نشاند و بیش از رجا، دوستی دنیا را در دل سرکوب می کند... . بنابراین، نهایت سعادت است که انسان با محبت خدا بمیرد، لیکن این محبت تنها با معرفت نسبت به او و خارج کردن دوستی دنیا از دل حاصل می شود، به گونه ای که دنیا از نظر او زندانی باشد که مانع دیدار محبوب است.(1)

علامه مجلسی درباره این سخن که برخی می گویند: «در حال سلامتی، غلبه خوف و هنگام فرا رسیدن مرگ، غلبه رجا بهتر است» می گوید: حق این است که تا زمانی که بنده در سرای تکلیف است، چاره ای جز این ندارد که خوف و رجا را با هم داشته باشد و پس از مشاهده امور آخرت، به حسب آنچه از احوال خود مشاهده می کند، [به طور طبیعی] یکی از دو جانب خوف یا رجا بر او چیره می شود.(2)

از آنچه گذشت، می توان چنین نتیجه گرفت:

1. بیشترِ مردم به علت غفلت و سرگرم شدنشان به گناهان، با روش خوف بهتر از روش رجا تربیت می شوند. البته این مطلب، به این معنا نیست که آنان نباید امید داشته باشند، بلکه بدین معناست که باید جانب خوفشان چیره باشد.

2. سفارش روایات به اعتدال خوف و رجا، برای مؤمنانی است که به درجه هایی از ایمان رسیده اند؛ نه برای کسانی که هنوز در ابتدای راه و غرق در گناهند.

3. ناامیدی از رحمت خداوند و نیز نترسیدن از او، در هیچ حالی روا نیست؛ گرچه کسی گناه کارترین بندگان یا حتی اگر بهترین انسان ها باشد.

ص: 94


1- نک: راه روشن، ج 7، صص 350 - 354.
2- بحارالانوار، ج 67، ص 355.

به هر حال، تا زمانی که انسان در دنیاست و نشانه های مرگ و عالم آخرت را ندیده، درِ توبه و عفو و رحمت خداوند همواره باز است.

4. اگر کسی بتواند در هنگام رخت بربستن از این دنیا، حالت روحی خود را در اختیار داشته باشد، بهتر است بیشتر امیدوار باشد تا خائف.

5. اگر در هنگام احتضار، احوال درونی در اختیار خود انسان نبود، خواه ناخواه بر اساس اعمال گذشته وی، یکی از دو جانب خوف و رجا بر دلش چیره می شود. برای مثال، کسی که همه عمرش کافر بوده، طبیعی است که در هنگام احتضار ناامید و خائف باشد.

6. بحث مقایسه و ترجیح یکی از دو حالت خوف و رجا بر دیگری نیز برای کسی مطرح می شود که مراحلی از خوف و رجا را پیموده باشد.

7. در بحث سنجش خوف و رجا، رجا را برتر از خوف دانستیم؛ بدین معنا که در مجموع، رجا در مقایسه با خوف، مرکَب رهوارتر و پرشتاب تری در مسیر رسیدن به خداست، البته نه به این معنا که خوف نفی شود. چنان که سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه(ع) نیز همین بوده که تا پایان عمر، دلشان از خوف خدا سرشار بوده است.(1)

4. رابطه خوف و رجا و محبت

4. رابطه خوف و رجا و محبت

حال که از رابطه خوف و رجا سخن گفتیم، مناسب است که از رابطه خوف و رجا و محبت نیز حرفی به میان آوریم. برای سلوک راه خداوند سه راه وجود دارد: راه خوف، راه رجا و راه محبت که در مقام مقایسه، راه محبت از دو راه دیگر برتر است. امیر مؤمنان، علی(ع) رابطه این سه را در سه جمله کوتاه و پرمعنا چنین بیان کرده است:

ص: 95


1- نک: انعام: 15؛ زمر: 13؛ یونس: 15.

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ.(1)

گروهی از روی میل و رغبت خدا را پرستیدند که این عبادت تاجران است؛ گروهی خدا را از سر ترس پرستیدند که این عبادت بندگان است و گروهی خدا را از سر شکر پرستیدند که این عبادت آزادگان است.

عبادت شاکرانه همان عبادت از روی عشق و محبت به خداوند است، چنان که آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «خدایا تو را به خاطر ترس از کیفرت و طمع به پاداشت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته برای عبادت یافتم و عبادتت کردم».(2)

روشن است شمار کسانی که خدا را شاکرانه عبادت می کنند، از دو دسته دیگر کمتر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر به نماز می ایستاد که پایش ورم می کرد و آن قدر روزه می گرفت که دهانش از خشکی جمع می شد. برخی به او اعتراض می کردند که مگر خداوند گناهان گذشته و آینده تو را نبخشید؟(3) می فرمود: «آیا بنده سپاسگزاری نباشم؟»(4)

در مصباح الشریعة نیز از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «سه چیز ریشه مناجات عارفان است: خوف و رجا و حُب. خوف، فرع علم؛ و رجا، فرع یقین؛ و حُب، فرع معرفت است.» آنگاه نشانه های هر یک را چنین بیان می کند:

نشانه خوف، فرار است و نشانه رجا طلب و نشانه حب، برگزیدن محبوب بر آنچه جز آن است. هنگامی که علم در سینه تحقق یابد، می ترسد و چون بترسد، می گریزد و چون گریخت، نجات می یابد.

و هنگامی که نور یقین در دل روشن شود، فضل الهی را مشاهده می کند و چون توان دیدن فضل را داشت، امیدوار می شود و چون شیرینی امید را یافت، طلب می کند و چون موفق به طلب شد، می یابد.

ص: 96


1- نهج البلاغه، ج 1، کلمات قصار، ش 237.
2- بحارالانوار، ج41، ص14.
3- نک: فتح: 2.
4- بحارالانوار، ج46، ص57؛ نک: اسراء 3.

و هنگامی که پرتو معرفت در دل تجلی کرد، باد محبت می وزد و چون باد محبت وزید، در سایه محبوب انس می گیرد و محبوب را بر جز او برمی گزیند و امرهای او را پیروی و از نهی هایش دوری می کند و این دو را بر هر چیز جز آن اختیار می کند و چون بر بساط انس با محبوب با ادای اوامر و اجتناب نواهی او استقامت کرد، به روح مناجات و قرب می رسد. مثال این سه چیز مانند حرم و مسجد [الحرام] و کعبه است؛ کسی که داخل حرم شود، از خلق در امان است و کسی که به مسجد [الحرام] داخل شود، اعضای او از اینکه آن را در معصیت استعمال کند، در امان است و کسی که به کعبه داخل شود، دلش از اینکه آن را به چیز دیگری جز یاد خدا مشغول کند، ایمن است.(1)

بنابراین، اگر عارفان از رها شدن از بیم و امید دم می زنند، به همین نکته نظر دارند که اگر کسی مِی محبت الهی را بچشد، چنان لذت می برد که با هیچ چیز دیگری جز آن سیراب نمی شود، چنان که مولوی می گوید:

هشت جنت گر در آرم در نظر

ور کنم خدمت من از خوف سقر

من چنان خواهم که همچون یاسمین

کژ همی گردم چنان گاهی چنین

وارهیده از همه خوف و امید

کژ همی گردم به هر سو همچو بید

همچو شاخ بی-د گردان چپ و راست

که ز بادش گونه گونه رقص هاست

آن که خو کردست با شادی می

این خوشی را کی پسندد خواجه هی (2)

ص: 97


1- مستدرک الوسائل، ج12، ص 168.
2- مثنوی، دفتر پنجم، ص852.

فصل پنجم: آسیب شناسی خوف و رجا

اشاره

فصل پنجم: آسیب شناسی خوف و رجا

تا اینجا با اهمیت و آثار بیم و امید آشنا شدیم و دانستیم که اعتدال میان بیم و امید می تواند آثار و برکات فراوانی در زندگی دنیوی و اخروی انسان به جا بگذارد. اینک وقت آن فرا رسیده است که برخی از آسیب های زیاده روی یا کوتاهی در خوف و رجا برای انسان را بیان کنیم.

پیش تر گفتیم که خوف و رجا رابطه ای متقابل و دوسویه با هم دارند و اعتدال و توازن هر دو برای مؤمنان لازم شمرده شده است. بنابراین زیاده روی در هر یک از آنها، مستلزم کوتاهی کردن در جانب دیگر است؛ زیاده روی در خوف مساوی با کوتاهی در امید است و زیاده روی در رجا برابر با کوتاهی در جانب خوف. در حقیقت، این دو همانند خشت های واقع در دو ضلع یک هرم هستند که با زاویه مساوی با یکدیگر، به هم تکیه دارند و مایه پابرجایی هرم هستند. در این حال، اگر زاویه هر یک از ضلع ها ناموزون شود، تعادل دیگری را نیز به هم می زند و اگر به حالت تعادل برنگردند، در نهایت سبب ویرانی کل ساختمان هرم خواهند شد. با این مقدمه، به بیان اقسام آسیب های مربوط به خوف و رجا می پردازیم.

ص: 98

1. پی آمدهای افراط در خوف

اشاره

1. پی آمدهای افراط در خوف

زیاده روی در خوف پی آمدهایی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم.

الف) دنیاگریزی و گوشه نشینی

الف) دنیاگریزی و گوشه نشینی

با همه ارزشی که ادیان آسمانی و به ویژه دین مقدس اسلام، برای خوف از خداوند و عذاب الهی قائل شده اند، این خوف نباید به حدی برسد که مانع پیشرفت آدمی شود. یکی از آسیب های زیاده روی در خوف این است که ممکن است سبب دنیاگریزی و دنیاستیزی انسان شود؛ یعنی انسان تصور کند شخص خائف باید به گوشه گیری و ترک دنیا روی آورد و فرزند و عیال و خانمان را رها کند و در کنج عزلت، سر به جیب مراقبت فرو برد. درحالی که خود دین، این اندیشه را رد می کند و با آن می ستیزد.

دین اسلام، دینی اجتماعی و کامل است که هم فرد و هم اجتماع را به سرمنزل سعادت رهنمون می شود. از دیدگاه این دین، سعادت فرد و اجتماع با هم پیوند دارد و سعادت فرد از متن سعادت اجتماع برمی خیزد. بنابراین، گوشه نشینی و رهبانیت در این دین آسمانی محکوم است.

عثمان بن مَظْعون، یکی از اصحاب خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که آن حضرت به وی علاقه ویژه ای داشت، تا جایی که پس از وفات وی، چهره او را بوسید(1) و چون فرزند آن حضرت، ابراهیم، از دنیا رفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر سر قبر او چنین دعا کرد و فرمود: «به سَلَف صالح، عثمان بن مظعون و اصحابش ملحق شو.»(2) و نیز در حق عثمان بن مظعون فرمود: «او خداوند عزّوجلّ و رسولش صلی الله علیه و آله را دوست داشت.»(3) این یار گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله آن چنان خداترس و باایمان بود که از دنیا روی گردانده و برخی از کارهای حلال را بر خود حرام کرده بود.

ص: 99


1- الکافی، ج3، ص161، ح 17.
2- الکافی، ج3، ص262، ح 45.
3- الکافی، ج3، ص262، ح 45.

روزی همسر وی برای شکایت نزد پیامبر آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! عثمان، روزها روزه می گیرد و شب ها به نماز می ایستد. [و از خانواده خود و خوشی های دنیا بریده است.]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخنان خشمناک شد، کفش های خود را پوشید و به سوی خانه عثمان به راه افتاد. چون به آنجا رسید، وی در حال نماز بود. با دیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله، نمازش را رها و به سوی آن حضرت توجه کرد. آن حضرت به او فرمود:

ای عثمان! خداوند متعال، مرا به رُهبانیت برنینگیخته، بلکه مرا به دین مستقیمِ آسان و میانه برانگیخته است. من روزه می گیرم و نماز می خوانم و با خانواده ام تماس می گیرم. کسی که دین مرا دوست دارد، باید از سنتم پیروی کند و ازدواج از سنت من است.(1)

آن حضرت در جای دیگری فرمود: «رُهبانیت امت من، در جهاد در راه خداست.»(2) و در سخنی دیگر، هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره را، رهبانیت امت خود اعلام داشته است.(3)

واژه رهبانیت از ماده رَهبت به معنای ترس است.(4) راهبان مسیحی به سبب ترس از خداوند، از لذت های دنیا فاصله می گرفتند و آنها را ترک می کردند و تنها به عبادت می پرداختند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بیان دلایل پیدایش رهبانیت در دین مسیحیت فرموده است:

رهبانیت، فرمانی از جانب خداوند برای مسیحیان نبود، بلکه خود پیروان حضرت عیسی(ع) چنین بدعتی را بنیان نهادند. فرمانروایان ستمگر پس از حضرت عیسی(ع) چون پیوسته معصیت خداوند را می کردند، اهل ایمان خشمگین شدند و سه بار با آنان جنگیدند، اما در هر سه نوبت شکست

ص: 100


1- الکافی، ج5، ص494، ح 1.
2- بحارالانوار، ج67، ص114.
3- نک: بحارالانوار، ج65، ص320.
4- لسان العرب، ج1، ص438.

خوردند و جز شمار اندکی از آنان باقی نماندند. ازاین رو گفتند: اگر اینان بر ما دست یابند، نابودمان می کنند و دعوتگری برای دین نمی ماند. بیایید در زمین پراکنده شویم تا خداوند، پیامبری را که حضرت عیسی(ع) وعده او را به ما داده است، (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ) برانگیزد. از آن به بعد در شکاف کوه ها پراکنده شدند و رهبانیتی را پدید آوردند که از میان آنان، برخی به دین خود روی آوردند و برخی رو گرداندند و کفر ورزیدند.(1)

پیامبر اسلام با نفی این عمل، رهبانیت امت خود را جهاد در راه خدا اعلام کرد؛ زیرا مجاهدان راه خدا، با جان فشانی در راه دین، ثابت می کنند که از کسی جز خداوند نمی ترسند و او محبوب ترین کس نزد آنان است. مجاهدان، نه از دشمنان دین می ترسند و نه از فدا کردن جان خود، بلکه به سبب ترسشان از خداوند، از دنیا و لذت های آن مانند همسر، فرزند، خوراک، پوشاک و آسایش، رو می گردانند و با دفاع از دین خدا، موانع گسترش دین، همانند حاکمان متکبر را از میان برمی دارند و زمینه گرایش مردم به دین مقدس اسلام را فراهم می کنند. بدین سان نه تنها خود هدایت شده اند، زمینه هدایت دیگران را نیز آماده می کنند. آنها همچون راهبان، عابد دیرنشین نیستند که تنها گلیم خویش را از موج به در برند، بلکه می کوشند دست غرق شدگان را نیز بگیرند و ایشان را به ساحل نجات رهنمون شوند. با این توضیح، روشن شد که فرمایش حکیمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره رهبانیت در اسلام، که تنها شمه ای از عظمت و اهمیت آن بازگو شد، تا چه اندازه جامع و پرمعناست.

ب) ناامیدی

ب) ناامیدی

کوتاهی و کاستی در امیدواری، ناامیدی و یأس نامیده می شود. ناامیدی علت ها و ریشه هایی دارد؛ یکی از آنها این است که انسان در جانب خوف

ص: 101


1- بحارالانوار، ج65، ص320.

به افراط کشیده شود و تنها با مرکب خوف حرکت کند که در این صورت ممکن است به تدریج خوفش او را به ناامیدی بکشاند. از آنچه درباره رجا و اهمیت آن گفتیم، زیان های نومیدی هم روشن می شود. امیر مؤمنان، علی(ع) ناامیدی را بزرگ ترین بلا(1) و بلکه قاتل انسان نامیده است.(2) البته گناهانی داریم که اگر کسی با ارتکاب این گناهان بمیرد و توبه نکرده باشد، نباید دیگر به رحمت خداوند امیدوار باشد. بدترین این گناهان، کفر است. در قرآن به صراحت آمده که اگر کسی با کفر و شرک بمیرد، خداوند او را نمی آمرزد.(3) در برخی روایات، ناامیدی از رَوْح و رحمت خدا، اعتماد به غیر خدا و دروغ شمردن وعده های الهی، گناهانی معرفی شده اند که سبب قطع امیدند.(4) شاید علتش این باشد که اینها، خود، مصداق هایی از کفر و شرک به خداوند هستند.

2. پی آمدهای افراط در رجا

اشاره

2. پی آمدهای افراط در رجا

با همه آثار و برکاتی که برای رجا گفته شد، اگر این خصلت در مسیر درست هدایت نشود، به جای رهبری انسان به سوی کمال، رهزن او خواهد بود. ازاین رو، پیشوایان دینی که خود پیوسته بیم دهنده و امیددهنده بودند، آفت های زیاده روی در رجا را هم بیان کرده اند که برخی از آنها عبارتند از:

الف) ترک عمل

الف) ترک عمل

اگر رجا از حد طبیعی خود فراتر رود و با خوف تعدیل نشود، آدمی را به وادی خطرناک آرزوهای فریبنده خواهد کشاند. برخی افراد، با شنیدن آیات و

ص: 102


1- «أعظم البلاء انقطاع الرجاء»، غررالحکم و دررالکلم، ص83.
2- «قتل القنوط صاحبه»، غررالحکم و دررالکلم، ص 83.
3- نک: نساء: 48 و 116.
4- نک: محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص271.

روایاتی که بر وسعت رحمت الهی و بخشندگی او دلالت دارد، گمان می کنند رحمت خداوند آن چنان گسترده است که دیگر حتی انجام دادن کارهای شایسته و اطاعت دستورهای الهی لازم نیست و تنها امید به خداوند برای نجات انسان کافی است؛ غافل از اینکه رحمت خداوند بی قید و شرط و گزافه نیست، بلکه خداوند در کتاب هدایتش، قرآن، شرط بهره مندی از رحمتش را ایمان و عمل صالح بیان داشته است. در حقیقت، چنین کسانی، فریب خوردگانی بیش نیستند.

از این رو، برخی افراد میان امید (رجا) و آرزو (تمنی) چنین تفاوت قائل شده اند که در آرزو، شخص تلاشی نمی کند، ولی امید برخلاف آن است. به همین سبب، نتیجه آرزو، تنبلی شخص است. ازاین رو، آرزو ناپسند و امید، پسندیده است.(1) در آرزو، شخص فقط به گفتن ای کاش بسنده می کند، ولی در امید، برای تحقق خواسته اش، اقدام عملی انجام می دهد.

امیر مؤمنان، علی(ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه، بیان جامعی درباره رجای دروغین دارد و تفاوت آن را با رجای حقیقی بیان کرده است که با بهره گیری از کتاب شرح نهج البلاغه، سخن آن حضرت را بازگو می کنیم. ایشان ابتدا درباره مدعیان دروغین رجا می فرماید:

به گمان خود ادعا دارد که به خدا امیدوار است. به خدای بزرگ سوگند که چنین کسی دروغ می گوید. چه می شود او را که امیدواری در کردارش پیدا نیست. هرکس به چیزی امید داشته باشد، اثر امیدش در عملش آشکار می شود. هر امیدواری جز امید به خدا، ناخالص و معیوب است و هرکه از چیزی بترسد، به آن ترتیب اثر می دهد، جز خوف از خدا که کج دار و بیمار است. درحالی که خوف از غیر خدا سریع از بین می رود، اما چیزی که مایه ترس از خداست نهایتی ندارد و سبب حذرکردن از آن را پایانی نیست.

ص: 103


1- نک: شرح نهج البلاغه، ج11، ص192.

کسی که به بشری چون خود امیدوار باشد، ملازم درگاهش می شود و خدمت او می کند و به هر وسیله ای به او نزدیکی می جوید تا به هدف و خواسته خود برسد و امیدش به او، تحقق یابد. اما مدعیان امید به خداوند، چیزی از دستورهای دینی خداوند را اطاعت نمی کنند تا شاهد راستی ادعایشان باشد.

آنگاه آن حضرت، شاهد دیگری بر باطل بودن این پندار مدعیان رجا و خوف اقامه می کند و می فرماید:

این انسان در امر بزرگی، یعنی رحمت خداوند در آخرت، به خدا امید دارد و به بندگان خدا در امور کوچک؛ بااین حال ارزشی که به بندگان می دهد به خدا نمی دهد. در امور دنیا مانند کسب ها و مال ها و جاه و مقام و دفع زیان ها و رسیدن به هدف با کمک واسطه گری ها، خدا را به یاد ندارد و او را فراموش می کند، [به جای او] به فرستادگان و واسطه ها تکیه می کند و در این گونه منافع، به هم نوعان خود چشمداشت دارد. پس چنین کسی امیدش به آفریدگان بیش از امیدش به آفریدگار آنهاست. چرا در حق خدا این قدر کوتاهی می شود و حتی به اندازه آفریدگان، برای او حق قائل نیستند؟ همچنین چنین شخصی از هم نوع خود بیش از خدا می ترسد؛ چون بسیاری از مردم از پادشاه و عذاب او، بیش از بازخواست خداوند می ترسند و این امر به تجربه و مشاهده ثابت شده است. پس ترس برخی از بندگان از برخی دیگر، نقد و آماده است و ترس آنان از آفریدگارشان نسیه و وعده! همچنین، کسانی که دنیا در دیدگانشان بزرگ نماید، دنیا آنان را بنده خود می سازد و آن را بر خدا برمی گزینند.(1) [و این هم دلیل دیگری بر این است که امید آنان در دنیا بیش از امید آنان به آخرت است].(2)

بدین سان، علی(ع)، دروغین بودن ادعای رجا و خوف مدعیان را اثبات می کند.

ص: 104


1- نک: بحارالانوار، ج67، ص 358؛ نهج البلاغه، خطبه160، ص226؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص227.
2- شرح نهج البلاغه، ج 9، صص 227 و 228.

شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: گروهی هستند که گناه می کنند و می گویند امید داریم و پیوسته این چنین هستند تا مرگ به سراغشان می آید. امام فرمود: اینان گروهی هستند که در میان آرزوها [ی پوچ= أمانیّ] سرگردانند. [آنها] دروغ می گویند، از امیدواران نیستند! کسی که به چیزی امید دارد، آن را طلب می کند و کسی که از چیزی بترسد، از آن می گریزد.(1)

در موردی مشابه، از آن حضرت پرسیدند: گروهی از دوستداران شما نزدیک گناهان می شوند و می گویند امید داریم. امام فرمود: اینان از دوستداران ما نیستند و دروغ می گویند. اینان گروهی هستند که در آرزوها سیر می کنند. کسی که به چیزی امید دارد، برای آن کار می کند و آن که از چیزی بترسد، از آن می گریزد.(2)

این دو روایت، چند نکته لطیف دینی و روان شناسی را بیان کرده است، مانند تفاوت رجای حقیقی با رجای دروغین (امام، رجای دروغین را أمانیّ؛ یعنی آرزوهای پوچ و باطل می نامد). همچنین هشداری است به همه مسلمانان به ویژه شیعیان که فقط به اعتقاد به اسلام و امامت بسنده نکنند، بلکه در پی عمل به دستورهای شرع برآیند که لازمه اسلام و ایمان و تشیع راستین است.

آن حضرت در جای دیگر فرموده است: «مؤمن تا زمانی که به آنچه از آن می ترسد و امید دارد، عمل نکند، خائف و راجی نیست.»(3) همچنین حدیث مشهوری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان شیعه و اهل سنت نقل شده که آن حضرت فرموده است: «زیرک کسی است که نفسش را رام کند و برای پس از مرگ کار کند و احمق کسی است که از هوای نفس پیروی کند و بر خدا آرزو کند».(4)

ص: 105


1- الکافی، ج2، ص68، ح 5.
2- الکافی، ج2، ص68، ح 6.
3- الکافی، ج2، ص72.
4- شرح نهج البلاغه، ج6، ص374؛ مجموعه ورام، ج1، ص215.

اهل بیت(ع) پیوسته به شیعیانشان هشدار می دادند که مبادا فریب دوستی ما را بخورید و گمان کنید دوستی ما، شما را از عمل و کوشش در راه طاعت خداوند بی نیاز می کند. برای مثال، امام صادق(ع) می فرمود: «به خدا سوگند که شیعه ما نیستند جز کسانی که تقوای الهی داشته باشند».(1)

همچنین ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «آنچه نزد خداست [از اجر و پاداش ها و نعمت های آخرت] جز با طاعت او به دست نمی آید.»(2) و نیز «دوست داشتنی ترین بندگان نزد خداوند و گرامی ترینشان، باتقواترین آنهاست و عمل کننده ترین آنها به طاعت او».(3)

جای بسی تأسف است که با این همه تأکید قرآن کریم و رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت(ع)، شیوه برخی مسلمانان و شیعیان برخلاف این دستورهاست و آنان اعتقاد خود را بهانه ای برای عمل گریزی قرار می دهند. در میان شیعیان نیز گاهی برخی افراد را می بینیم که ترویج کننده چنین اندیشه باطلی هستند و گمان می کنند محبت اهل بیت(ع) به تنهایی کافی است.

تأسف بیشتر از این است که در میان مسلمانان، فرقه ای رسمی به نام مُرْجِئه شکل گرفت. مرجئه بر این باور بودند که با وجود ایمان، هیچ معصیتی ضرر ندارد، چنان که با کفر، هیچ طاعتی به درد نمی خورد. مرجئه از ریشه إرجاء به معنای تأخیر و عقب انداختن است. گویا چون اینان، ایمان را مقدم و عمل را مؤخَّر می کردند [؛ یعنی تنها به ایمان اهمیت می دادند، نه به عمل]، به این نام خوانده شدند.(4)

ص: 106


1- ارشادالقلوب، ج 1، ص 107.
2- الکافی، ج 5، ص 81.
3- الکافی، ج2، ص75.
4- بحارالانوار، ج23، ص18؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج1، ص124.

در روایات اهل بیت(ع)، این فرقه به شدت نکوهش شده اند. امام صادق(ع) آنان را به این دلیل که خداوند را عبادت نمی کنند، لعنت و نفرین کرده(1) و شیعیان خود را حتی از ازدواج با زنانشان نهی فرموده است.(2) ایشان و دیگر امامان، با سفارش پی در پی به شیعیان درباره ترک معصیت و تشویق به طاعت الهی، آنان را از افتادن در این ورطه هلاک کننده باز می داشتند. امام حسین(ع) فرموده است:

چنان به خداوند امید داشته باش که تو را بر معاصی او دلیر نکند و چنان از او بترس که تو را از رحمتش نومید نگرداند.(3)

امیر مؤمنان علی(ع) نیز فرمود:

حسن ظن به خدا این است که عملت را خالص کنی و از خدا امید عفو از لغزش هایت را داشته باشی.(4)

هرچند فرقه مرجئه به تدرج نابود شدند و سراغ آنها را باید از کتاب های فرقه شناسی گرفت، تفکر آنان هنوز هم در میان مسلمانان و شیعیان رواج دارد؛ برای مثال برخی برای توجیه گناه کردن خود می گویند: همین که دلت پاک باشد کافی است و اگر گناه هم کردی خدا تو را می بخشد و همه کارهایت درست می شود. در پاسخ به این فریب خوردگان نادان باید گفت:

1. ملاک پاک بودن چیست؟ کسی که هر کاری بخواهد، می کند، از کجا می توان گفت دلش پاک است؟ در حقیقت این بروز و ظهور گناه، نشانه باطن آلوده است و «از کوزه همان برون تراود که در اوست».

2. این حرف برخلاف کلام خدا و روایات است که پیوسته بر ایمان و عمل صالح تأکید و گناه کاران را به عذاب تهدید می کنند.

ص: 107


1- نک: الکافی، ج2، ص387.
2- نک: التهذیب الاحکام، ج7، ص304.
3- بحارالانوار، ج67، ص385.
4- غررالحکم و دررالکلم، ص83.

حتی در میان دوستداران اهل بیت(ع) هم عده ای را می بینیم که از سویی در مجالس عزاداری ایشان شرکت و گریه می کنند و بر سر و سینه می زنند و از سوی دیگر آشکارا مرتکب گناه می شوند یا نسبت به نماز خود سهل انگار هستند؛ زیرا معتقدند اهل بیت(ع)، خودشان همه چیز را درست می کنند و به شفاعت آنان مغرورند. اینان در رجا زیاده روی می کنند و باید بدانند که اهل بیت(ع) تکلیف چنین کسانی را از پیش مشخص کرده و بیان داشته اند که شفاعت شرایطی دارد. برای مثال، درباره شخص بی اعتنا به نماز فرموده اند: «چنین کسی به شفاعت ما نمی رسد».(1)

ب) تکیه بر عمل

ب) تکیه بر عمل

نکته مهم دیگر این است که امید انسان به چه چیزی باید باشد؟ آیا باید به کارهای خوب خود امید داشت یا تنها به رحمت پروردگار یا به هر دو؟

شاید آدمی با نظر به اعمال خود، آنها را بزرگ ببیند و فریفته شان شود و به جای تکیه بر پروردگار، بر اعمال خود تکیه کند. چنین حالتی در اصطلاح اخلاق اسلامی، خودپسندی یا «عُجْب»(2) نامیده می شود و چنان خطرناک است که ممکن است انسان را به هلاکت برساند یا مانع پیشرفت او شود.

اهل بیت(ع) که پرچم داران هدایت و تربیت انسان ها پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند، در این زمینه نکته های بسیار لطیفی بیان کرده اند. از جمله با یادآوری خطر عجب به عبادت، حالت پشیمانی پس از گناه را بهتر از حالت عجب پس از عمل نیک دانسته اند.(3)

ص: 108


1- الکافی، ج3، ص270.
2- در تعریف عُجب گفته اند: «عُجب این است که آدمی به جهت کمالی که در خود می بیند خود را بزرگ شمارد، خواه آن کمال را داشته باشد و خواه نداشته باشد، و خواه آن صفت در واقع کمال باشد یا نباشد.» (نک: علم اخلاق اسلامی، ج2، ص390).
3- عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْدَمُ عَلَیْهِ وَ یَعْمَلُ الْعَمَلَ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ فَیَتَرَاخَی عَنْ حَالِهِ تِلْکَ فَلَأَنْ یَکُونَ عَلَی حَالِهِ تِلْکَ خَیْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِیه .» (الکافی، ج2، ص313).

درباره عجب، داستانی از قول امام کاظم(ع) بیان کرده اند:

در بنی اسرائیل مردی بود که چهل سال بندگی خداوند کرده بود. سپس حیوانی قربانی کرد، ولی از او پذیرفته نشد. مرد عابد خطاب به خود گفت: آنچه بر سرت آمد، از خودت بود و گناه جز از خودت نیست! خداوند تعالی به او وحی کرد: این سرزنش تو نسبت به خودت، از عبادت چهل ساله ات بهتر است.(1)

امام باقر(ع) از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند تبارک و تعالی فرمود:

عمل کنندگان، بر کارهایی که به امید پاداش من انجام می دهند تکیه نکنند. اگر آنان بکوشند و همه عمر، خود را در راه عبادت من خسته کنند، باز کوتاهی کرده اند و در آنچه از کرامتم و نعمت های بهشتم و درجات رفیع در جوارم از من طلب می کنند به کُنه عبادت من نمی رسند، ولی باید به رحمت من تکیه کنند و به فضلم امیدوار باشند و با گمان نیک به من اطمینان داشته باشند. در آن هنگام، رحمت و خشنودی و مغفرتم به آنان می رسد و عفو من، ایشان را فرامی گیرد. من خدای بخشنده بخشایشگر هستم و چنین نامیده شده ام.(2)

افزون بر آن، هیچ کس نمی تواند خداوند را آن چنان که شایسته اوست، عبادت کند و حق عبادتش را به جا آورَد. امام کاظم(ع) به فرزند خود فرمود:

فرزندم! بر تو باد به کوشش! مبادا از مرز مقصر دانستن خود در عبادت و طاعت خداوند پا را فراتر نهی. به درستی که خداوند آن چنان که حق عبادت اوست، عبادت نمی شود.(3)

وقتی پیامبر گرامی اسلام که گوشه نشین و معتکف کعبه جمال حق است، عذر تقصیر به درگاه خداوند می آورد و می گوید: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ؛ خدایا! تو را آن چنان که شایسته بندگی توست بندگی نکردیم و چنان که

ص: 109


1- الکافی، ج2، ص73.
2- الکافی، ج2، ص173.
3- الکافی، ج2، ص73.

شایسته معرفت توست نشناختیم.»(1) ما بازماندگان از کوی دوست چه باید بگوییم؟ و آیا رواست که به عبادت ناچیز خود فریفته شویم؟!

در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان، به طریق صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:

خداوند در آسمان هفتم فرشتگانی دارد که از روزی که آنان را آفریده، تا روز قیامت در سجده اند، شانه هاشان از خوف خدا می لرزد و هر اشکی از آنان جاری می شود، فرشته ای می گردد! پس چون قیامت به پا شود سر از سجده برمی دارند و می گویند: [خدایا] تو را آن چنان که حق عبادتت بود عبادت نکردیم!(2)

همچنین یکی از اصول اخلاق اسلامی این است که برخلاف روان شناسیِ غربی، به جای «اعتمادبه نفس» بر «اعتماد و توکل به خداوند» تأکید می شود.(3) امام صادق(ع) فرمود: «حسن ظن به خدا این است که جز به او امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی».(4)

بنابراین، اگر مقصود از اعتمادبه نفس این باشد که استعدادهای خود را باور کنیم و بکوشیم به یاری خداوند از آنها به درستی بهره برداری کنیم و در راه شکوفایی شان قدم برداریم، صحیح است، ولی اگر مقصود، اعتماد و تکیه بر خود باشد، نادرست است. بنده ضعیف خدا را که سراسر فقر و نیاز است،

ص: 110


1- بحارالانوار، ج68، ص23.
2- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص562؛ نک: صحیفه سجادیه، ص36، دعای دوم.
3- نک: سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص596. علامه طباطبایی در آنجا با استدلال به برخی از آیات قرآن می گوید: «فضیلت آن چیزی است که خدای تعالی آن را فضیلت بداند، پس اینکه غربی ها می گویند: آدمی باید «اعتمادبه نفس» داشته باشد، و بعضی از نویسندگان ما نیز سخن آنان را دنبال کرده اند، حرف درستی نیست؛ چون دین خدا چنین چیزی را به عنوان فضیلت نمی شناسد، و مذاق قرآن کریم نیز آن را نمی پذیرد. آنچه خدای تعالی در قرآن کریمش فضیلت دانسته، اعتماد به خدا و افتخار به بندگی او است».
4- الکافی، ج2، ص72.

نرسد که به خود تکیه کند، بلکه باید به کسی اعتماد کرد که بی نیاز مطلق است و همه به او نیازمندند.

امام سجاد(ع)، در دعای خود، به خداوند عرضه می دارد:

[خدایا] نزدیک است که امیدم به تو با گناهان، بر امیدم به تو با اعمال غلبه پیدا کند؛ چون خود را می یابم که در اعمال بر اخلاص اعتماد می کنم [اگر اعمالم خالصانه باشد امید به قبولی آن دارم] و چگونه اخلاصم را احراز کنم درحالی که من به آفت معروف هستم [و اعمالم پیوسته به آفت بی اخلاصی دچار است] و خود را می یابم که در گناهان بر عفوت تکیه می کنم و چگونه تو آن را نمی آمرزی، درحالی که جود از صفات توست.(1)

مطلب مهم دیگری که اگر انسان به آن توجه کند، از هلاک شدن در وادی غرور و غفلت و عجب نجات می یابد، توجه به ناتوانی خویش از ادای شکر نعمت های بی پایان خداوند است.

3. پی آمدهای کوتاهی در خوف و رجا

3. پی آمدهای کوتاهی در خوف و رجا

نمی توان صورتی را فرض کرد که هم در بیم و هم در امید، زیاده روی شود؛ زیرا اگر بیم و امید هم پای هم افزایش یابند، زیاده روی اتفاق نخواهد افتاد و هم پایی آنها، سبب تعدیل دیگری می شود و از آسیب های احتمالی، پیش گیری می کند. پس حتی اگر بالاترین درجه های خوف به همراه بالاترین درجه های امید در انسان وجود داشته باشد، نه تنها به او آسیبی نخواهد رساند، بلکه مایه پیشرفت و تکامل وی خواهد بود. این فرض نیز امکان پذیر است که هم در خوف و هم در رجا یا در یکی از این دو، کوتاهی صورت بگیرد.

اگر کسی نه از خداوند بترسد و نه امیدی به رحمت او داشته باشد، هر گناهی را مرتکب می شود و انگیزه ای برای عمل به دستورهای پروردگار

ص: 111


1- شرح نهج البلاغه، ج11، صص 192 و 193.

نخواهد داشت و به سوی خسران و تباهی پیش خواهد رفت. چنین کسی در معرض هرگونه نابهنجاری و آسیب فردی و اجتماعی قرار دارد و چون هیچ گونه بازدارنده و مانعی برای خود نمی بیند، احتمال سر زدن هرگونه شر و بدی از او وجود دارد.

کوتاهی در خوف، گاه امن از مکر الهی نامیده می شود. کسی که دلش از خوف الهی تهی است و نه نسبت به عظمت او خشیّتی در دل دارد و نه از عذاب او هراسی، هرچند در دلش امیدی وجود داشته باشد، امیدش امید حقیقی نیست و چنان که پیش تر گفتیم، این نوع امید، در حقیقت، نوعی آرزوی فریبنده است. خداوند در قرآن کریم، مؤمنان حقیقی را چنین توصیف می کند که آنان پیوسته از عذاب پروردگارشان خائفند؛ زیرا هیچ کس از عذاب او در امان نیست و در دنیا، برات دوری از آتش را دریافت نمی کند، چنان که در قرآن کریم آمده است: «إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ.» (معارج: 28) هیچ کس از فرجام کار خود خبر ندارد و نمی داند که کارش به خیر و سعادت می انجامد یا خیر؟ ازاین رو، دل انسان باید پیوسته با خوف و رجا پرورده شود و کسی که چنان بی خیال و امیدوار است که هیچ ترسی در دل ندارد، در حقیقت، فریب خورده است، نه امیدوار.

یکی از استادان حوزه نقل می کرد که عده ای خدمت عارف بزرگ زمان، حضرت آیت الله بهجت رحمه الله رسیدند و گفتند: آیا اجازه می دهید برایتان کنگره بزرگداشتی برگزار کنیم؟ ایشان در پاسخ فرموده بود: «تا وقتی من زنده ام و شیطان هم زنده است، چنین کاری نکنید!» این جمله کوتاه از این فقیه و عارف برجسته عصر ما، گویای اوج عرفان و دل پرخشیّت ایشان است که برخلاف برخی که تشنه شهرت و عنوان هستند، مراقب است که مبادا مدح و ثنای دیگران از وی ذره ای او را بفریبد و از یاد خدا غافلش کند. کسانی که

ص: 112

در دلشان خوفی وجود ندارد و بسیار سرخوش و مست هستند، در حقیقت، به سنت «مکر الهی» گرفتار شده اند؛ همان دامی که به گفته خداوند در قرآن، کافران در آن گرفتارند: «فَلا یأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ؛ جز قوم زیان کار، از مکر خدا احساس ایمنی نمی کنند». (اعراف: 99)

سنت های الهی «املاء» و «استدراج» نمونه هایی از مکر خدا با کافران و گناه کاران است. سنت املاء به معنای مهلت دادن به گناه کاران برای زندگی کردن در این دنیاست تا بیشتر گناه کنند و با بار گناهان سنگین تری وارد عالم آخرت شوند. خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:

وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین. (آل عمران: 187)

آنان که کافر شدند، نپندارند که اگر به آنان مهلت می دهیم، برایشان خوب است! ما فقط برای این به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و برای آنان، عذاب خوارکننده ای است!

استدراج نیز در لغت به معنای ترفیع دادن کسی از درجه ای به درجه بالاتر است(1) و سنت استدراج به این معناست که خداوند، نعمتش را برای کسانی که آیات الهی را تکذیب می کنند، افزایش می دهد تا به تدریج غرق در ناز و نعمت و سرمست از آن شوند، و از یاد خدا و از این مطلب که خداوند در کمین آنهاست،(2) غافل گردند. آنگاه ناگهان عذاب الهی، آنان را دربرمی گیرد، درحالی که هیچ راه بازگشتی ندارند و به عذاب آخرت و حتی گاه عذاب دنیا گرفتارشان می کند. خداوند متعال از سنت استدراج و املا، در دو جای قرآن پی درپی سخن گفته است. این دو سنت همواره همراه هم اتفاق می افتد و هر استدراجی، املایی را هم در پی دارد:

ص: 113


1- فرهنگ ابجدی، ج1، ص56.
2- «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد». (فجر: 14)

وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُون وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ. (اعراف: 182 و 183)

و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج آنان را از جایی که در نیابند [گریبان ] خواهیم گرفت و مهلتشان می دهیم، چراکه نقشه من استوار است!

فَذَرْنی وَ مَنْ یکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُون وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتین. (قلم: 44 و 45)

پس مرا با کسی که این گفتار را تکذیب می کند واگذار! ما آنان را از جایی که نمی دانند، به تدریج به سوی عذاب پیش می بریم و به آنان مهلت می دهم؛ چراکه نقشه من استوار است!

حال که سخن از کوتاهی در خوف به میان آمد، مناسب است که به راهکار برطرف کردن این مشکل هم اشاره ای بکنیم. برای این منظور، از سخنان عارف معاصر، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - استاد حضرت امام خمینی رحمه الله - مدد می گیریم. ایشان دو چیز را ریشه این بیماری می داند: یکی غفلت دل از بهشت و دوزخی که به آن ایمان آورده و دیگری چیره شدن دنیادوستی بر دل، به گونه ای که به مرض عشق به دنیا گرفتار می شود. این عارف بزرگوار، برای درمان غفلت دل، دو کار را بسیار مفید می داند:

1. موعظه و یادآوری اسباب خوف از عذاب های دنیوی و اخروی و دست کم قرائت روزانه آیات عذاب در قرآن کریم و تکرار آنها و تفکر و تأمل در آنها و تصور گرفتاری خویش.

2. همراهی و هم نشینی با خائفان و مشاهده حالات آنان که این هم نشینی، سعادتی بزرگ است و اگر به چنین کسانی دسترسی نبود، شنیدن احوال آنان که بسیار مؤثر است.

ص: 114

همچنین ایشان راه درمان غلبه دنیادوستی بر دل را تقویت انگیزه های دینی و تضعیف انگیزه های برخاسته از هوا و هوس و دنیادوستی معرفی می کند. این کار باید به وسیله قطع اسباب خارجی شهوت و نیز قطع اسباب برانگیختن شهوت صورت گیرد، مانند پرهیز از نگاه به مناظر شهوت انگیز و در پیش گرفتن عفت و پاک دامنی و ارضای مشروع شهوت از طریق ازدواج.(1)

ص: 115


1- نک: میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، أسرار الصلاة، صص 226 - 228.

فصل ششم: همراه با برنامه سازان

اشاره

فصل ششم: همراه با برنامه سازان

زیر فصل ها

1. بایدها و نبایدهای کلان درباره خوف و رجا در رسانه ملی

2. نقد و ارزیابی برنامه های رسانه

3. راهکارهای طرح موضوع در برنامه ها

1. بایدها و نبایدهای کلان درباره خوف و رجا در رسانه ملی

1. بایدها و نبایدهای کلان درباره خوف و رجا در رسانه ملی

با توجه به آنچه در قسمت بررسی محتوایی موضوع خوف و رجا بیان داشتیم، باید به خوف از خدا و امید به او، به عنوان دو فضیلت اسلامی و انسانی آمیخته با هم در جامعه اسلامی نگریست و برای نهادینه کردن آنها در جامعه، به ویژه با استفاده از ابزار رسانه کوشید. برای این منظور در مرحله نخست لازم است آگاهی های لازم درباره این موضوع، در اختیار اصحاب رسانه نهاده شود تا به ضرورت و اهمیت موضوع پی برند و پرداختن به آن در رسانه، دغدغه شان شود. در مرحله بعد، باید در عموم برنامه های رسانه، به خوف و رجا و به ویژه به عنصر خوف، برای پرهیز دادن مردم از زشتی ها و گناهان، توجه جدی صورت گیرد.

با توجه به اینکه استفاده از راهکار خوف و رجا، راهکار تبلیغی همه پیامبران الهی بوده، از سیاست گذاران رسانه می پرسیم که آیا این راهکار در برنامه های دینی رسانه منظور نظر بوده است یا خیر؟ اگر نبوده است، پس آیا راهکار جایگزین بهتری دارند یا در این زمینه عنایت لازم صورت نگرفته است؟

ص: 116

2. نقد و ارزیابی برنامه های رسانه

اشاره

2. نقد و ارزیابی برنامه های رسانه

زیر فصل ها

الف) خوف در رسانه

ب) رجا در رسانه

الف) خوف در رسانه

الف) خوف در رسانه

به نظر می رسد در رسانه ملی - به ویژه در فیلم های تلویزیونی که مهم ترین برنامه های هنری صدا و سیماست - حضور خوف، کم رنگ و عموم برنامه ها از آن خالی است و جز در موارد اندکی به این مسئله توجه نمی شود. درواقع، توجه به معاد و روز رستاخیز که از اصول اعتقادات اسلامی است، چه در سطح رسانه و چه در سطح جامعه، بسیار کم است. اگر کسی برنامه هایی را که تا به حال دیده است، مروری بکند، این مطلب را تصدیق خواهد کرد و این برای جامعه اسلامی و نیز رسانه اسلامی، به راستی عیب و نقصی جدّی به شمار می رود. شاید یک علت کم کاری ها در این زمینه این باشد که پرداختن به این گونه مسائل، برای مردم، ناخوشایند است. ازاین رو، برنامه سازان نیز از طرح آنها اکراه دارند و می پندارند باید «فقط سخن از مطرب و مِیْ گفت و راز دهر کمتر جست.» درحالی که واقعاً چنین نیست و بیشتر مردم از پخش چنین برنامه هایی رضایت دارند. تجربه پخش برخی از برنامه ها هم این مطلب را به اثبات رسانده است. برای مثال، چند سالی است که در ماه مبارک رمضان، رویکردی به برنامه سازی درباره موضوع های دینی، به ویژه موضوع برزخ پدید آمده است که با وجود همه نقص هایی که از نظر محتوایی دارد،(1) عموم مردم

ص: 117


1- مثل اینکه مسئله چشم برزخی را بیش از حد، بزرگ جلوه می دهند و از مسائلی مهم تر درباره معاد غفلت می کنند؛ درحالی که تنها عده اندکی از چشم برزخی بهره مند می شوند و آن هم کرامتی از کرامت هاست که خداوند در مسیر سلوک به عارفان عنایت می کند. کرامت های مهم تری مانند مرگ اختیاری یا خلع بدن هم وجود دارد که برای برخی از عارفان اتفاق می افتد، ولی آنها چنین کرامت هایی را برای خود بزرگ نمی شمارند و به آن اعتنا ندارند و توجه آنان بیشتر به انجام تکلیف بندگی شان است. برخی از صاحب نظران حوزه و دانشگاه هم نقدهای خوبی بر این مجموعه ها وارد کرده اند، ولی متأسفانه به آنها چندان توجه نمی شود و مشاهده می کنیم که در برنامه های جدیدتر، اصلاحات لازم صورت نمی گیرد!

استقبال خوبی از آنها کرده اند.(1) برخی برنامه های دیگر هم که با موضوع خوف در ارتباط بوده اند،(2) با وجود اشکال های محتوایی،(3) از برنامه های پرطرفدار به شمار می روند. در کل، برخلاف آنچه تصور می شود، اگر وقایع عالم پس از مرگ، به درستی بیان شود، برای عموم مردم، دوست داشتنی و شنیدنی است، به ویژه اگر زبان هنر در آنها به کار رود. البته طبیعی است که برخی افراد هم که غرق در زشتی ها و پلشتی ها هستند و از دین و خدا و پیامبر و معاد گریزانند، از چنین موضوع هایی خوششان نیاید و سر به اعتراض یا انکار بردارند که در این صورت، اشکال از خودشان است، نه رسانه.

ب) رجا در رسانه

ب) رجا در رسانه

موضوع رجا نیز مانند موضوع خوف، خالی از اشکال نیست و به نظر می رسد مشکل آن در رسانه، نداشتن جهت دهی درست است؛ یعنی هرکس با سلیقه خود در این زمینه عمل می کند و حرفی می زند. برای مثال، گاه برخی از مجریان و بازیگران رسانه، همچون بهشت فروشان قرون وسطا، رحمت خدا را بین خود تقسیم می کنند، غافل از اینکه هیچ کار خدا، بیهوده و به گزافه نیست و «بهشت را به بها دهند، نه بهانه.» چنان که گفتیم کسی امید حقیقی دارد که به مقتضای امیدش عمل می کند، نه اینکه بی دلیل و بی عمل، امیدوار باشد. از نظر اسلام هم این آرزوهای پوچ، مردود است. بنابراین، در زمینه رجا نیز باید حرکت رسانه بر اساس معیارهایی باشد که در بخش محتوایی این پژوهش گذشت.

ص: 118


1- مانند مجموعه تلویزیونی «او یک فرشته بود»، «میوه ممنوعه» و «روز حسرت».
2- مانند مجموعه تلویزیونی خارجی «کلید اسرار» که در مواردی خوف انگیز است.
3- برای مثال یک اشکال محتوایی کلید اسرار این است که تأکید دارد اگر کسی کار بدی کرد، خداوند در کیفر او شتاب می کند. درحالی که در متون دینی چنین نیست و خداوند به گنه کاران فرصت توبه و بازگشت می دهد و کیفر بسیاری از گناهان را به جهان آخرت واگذار می کند.

3. راهکارهای طرح موضوع در برنامه ها

اشاره

3. راهکارهای طرح موضوع در برنامه ها

زیر فصل ها

الف) پیام های کوتاه

ب) پرسش های مسابقه ای

ج) پرسش های کارشناسی

د) پرسش های مردمی

الف) پیام های کوتاه

اشاره

الف) پیام های کوتاه

در این قسمت، تعدادی پیام کوتاه از قرآن کریم، سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم(ع) می آوریم:

قرآن کریم

قرآن کریم

( «از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند». (فاطر:28)

( «هر کس از مقام پروردگارش بترسد، برایش دو بهشت است». (الرحمن: 46)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

( «کسی که به خدا امید داشته باشد، خوشبخت شود و کسی که از خدا بترسد، ایمن شود».(1)

( «رُهبانیت امت من، در جهاد در راه خداست».(2)

( «رهبانیت امت من، هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است».(3)

( «قسم به آن که جانم به دست اوست! خداوند تعالی با بنده اش، مهربان تر از مادر مهربان به فرزندش است».(4)

( «داناترین مردم به خداوند، خداترس ترین آنهاست».(5)

( «اگر می خواهی خدا دوستت بدارد، از او بترس و تقوا پیشه کن».(6)

( «به درستی که گمان نیکو به خداوند، بهای بهشت است».(7)

امیر مؤمنان، علی(ع)

امیر مؤمنان، علی(ع)

( «جز به پروردگارت امید نداشته باش».(8)

ص: 119


1- بحارالانوار، ج 8، ص144.
2- بحارالانوار، ج67، ص114.
3- بحارالانوار، ج65، ص320.
4- روضة الواعظین، ج2، ص503.
5- غررالحکم و دررالکلم، ص191.
6- بحارالانوار، ج82، ص164.
7- روضة الواعظین، ج2، ص503،
8- غررالحکم و دررالکلم، ص83.

( «از خداوند چنان بترس که گویا فرمان برداری اش نکرده ای و به او چنان امیدوار باش که گویا نافرمانی اش نکرده ای».(1)

( «برای کسی که خدا را شناخته، شایسته است که دلش از امید به او و ترس از او خالی نباشد».(2)

( «خوش گمانی بنده به خداوند، به اندازه امید اوست».(3)

( «کسی که به چیزی امیدوار باشد، آن را می طلبد و کسی که از چیزی بترسد، از آن می گریزد».(4)

( «به آنچه امید نداری، امیدوارتر باش تا آنچه به آن امید داری».(5)

( «تو هرگز عملی به آخرتت نمی بری که از صبر و رضا و خوف و رجا برایت سودمندتر باشد».(6)

( «بهترین مردم نزد خداوند عزّوجلّ، خداترس ترین ایشان و عامل ترینشان به تقوا و زاهدترین آنان است».(7)

( «ترس چه خوب بازدارنده ای از گناهان است».(8)

( «کسی که از پروردگارش بترسد، از ستمش دست برمی دارد».(9)

( «داناترین مردم، نیکوکار خداترس است». (10)

( «نهایت دانش، ترس از خداست». (11)

( «بامعرفت ترین مردم، خداترس ترین آنهاست».(12)

ص: 120


1- شرح نهج البلاغه، ج20، ص315.
2- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
3- مستدرک الوسائل، ج11، ص251.
4- بحارالانوار، ج75، ص51، ح 82.
5- الکافی، ج5، ص84؛ روضة الواعظین، ج2، ص502.
6- غررالحکم و دررالکلم، ص157.
7- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص381.
8- غررالحکم و دررالکلم، ص190.
9- غررالحکم و دررالکلم، ص191.
10- مستدرک الوسائل، ج11، ص236.
11- مستدرک الوسائل، ج11، ص236.
12- مستدرک الوسائل، ج11، ص236.
امام باقر(ع)

امام باقر(ع)

( «چشمی که از خشیّت خداوند اشکش سرازیر شده است، در روز قیامت، گریان نیست».(1)

( «چشمی که از دیدن حرام های خداوند فروهشته است، در روز قیامت، گریان نیست».(2)

( «قطره اشکی که در تاریکی شب، از ترس خدا، بی ریا ریخته شود، نزد خداوند، دوست داشتنی ترین قطره است».(3)

امام صادق(ع)

امام صادق(ع)

( «خداترسی در رأس حکمت است».(4)

( «کسی که خداوند را بشناسد، از او می ترسد».(5)

( «کسی که از خدا بترسد، این خوف، او را به انجام دادن طاعت خدا برمی انگیزد».(6)

( «از خدا چنان بترس که گویا او را می بینی و اگر او را نمی بینی، او تو را می بیند».(7)

( «خداترس، کسی است که ترس، زبانی برایش باقی نگذاشته باشد که با آن سخن گوید».(8)

( «در دل انسان خداترس، دوستی شرف و نام آوری نیست».(9)

( «کسی که خدا را شناخت، از او ترسید و کسی که از خداوند ترسید، نفسش از دنیا گذشت کرد».(10)

( «هرکس از خداوند نترسد، خداوند، او را از همه چیز می ترساند».(11)

ص: 121


1- مستدرک الوسائل، ج11، ص236.
2- الکافی، ج 2، ص 81.
3- آداب راز و نیاز (ترجمه عدة الداعی)، ص146.
4- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص376.
5- الکافی، ج8، ص16.
6- الکافی، ج8، ص16.
7- الکافی، ج2، ص68.
8- وسائل الشیعه، ج15، ص222؛ بحارالانوار، ج67، ص358.
9- الکافی، ج2، ص70؛ بحارالانوار، ج67، ص359.
10- الکافی، ج2، ص69؛ بحارالانوار، ج67، ص357.
11- الکافی، ج2، ص69؛ بحارالانوار، ج67، صص382 و 383.

( «گمان نیک به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی!»(1)

( «گمان نیک به خدا این است که عملت را خالص کنی و از او امید بخشودن لغزش هایت را داشته باشی».(2)

( «درخواست حاجت ها از مردم، مایه بی عزتی و نابودکننده حیاست».(3)

دیگر امامان(ع)

دیگر امامان(ع)

( «از خداوند به خاطر قدرتش بر تو بترس و به خاطر نزدیکی اش به تو از او حیا کن».(4)

( «همه خوبی را در بریدن امید از آنچه در دست مردم هست، دیدم».(5)

( «حدّ توکل این است که با خدا از چیزی نترسی».(6)

( «بزرگ ترین بلا، قطع امید است».(7)

( «ناامیدی، قاتل انسان است».(8)

( «هیچ بنده ای نیست که به خداوند گمان نیک ببرد، مگر اینکه خداوند نزد گمان او باشد».(9)

( «ریشه هر خیری در دنیا و آخرت یک چیز است و آن، ترس از خداوند متعال است».(10)

( «خداوند عزّوجلّ می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمنم هستم؛ اگر گمان خوب ببرد، خوب می بیند و اگر گمان بد ببرد، بد می بیند». (11)

( «هرکس لقای پروردگار را دوست بدارد، خداوند هم لقای او را دوست می دارد».(12)

ص: 122


1- الکافی، ج2، ص72.
2- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
3- الکافی، ج2، ص149؛ بحارالانوار، ج72، ص110.
4- بحارالانوار، ج75، ص159.
5- وسائل الشیعه، ج9، ص449.
6- وسائل الشیعه، ج15، ص274؛ بحارالانوار، ج68، ص134.
7- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
8- غررالحکم و دررالکلم، ص83.
9- وسائل الشیعه، ج15، ص231.
10- مستدرک الوسائل، ج11، ص235 .
11- الکافی، ج2، ص73؛ بحارالانوار، ج67، ص386.
12- الکافی، ج3، ص134؛ بحارالانوار، ج78، ص267.

ب) پرسش های مسابقه ای

ب) پرسش های مسابقه ای

1. بنا بر آیه 28 سوره فاطر، تنها چه کسانی ترس همراه با بزرگداشت، یا خشیّت از خداوند دارند؟

( الف) دانشمندانب) پارسایانج) پرهیزکاران

2. بنا بر آیه 46 سوره «الرحمن» دو بهشت، پاداش چه کسانی است؟

( الف) خداترسان ب) مؤمنانج) أبرار

3. بر اساس آیه 99 سوره اعراف، تنها چه کسانی از مکر خدا احساس ایمنی می کنند؟

الف) گروه منافقب) گروه کافر ( ج) گروه زیان کار

4. بنا بر آیه 87 سوره یوسف، تنها چه کسانی از رحمت خدا ناامید می شوند؟

الف) فاسقان( ب) کافرانج) گناه کاران

5. به گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ایمنی انسان در آخرت، اثر کدام فضیلت اوست؟

الف) امید به خدا( ب) ترس از خدا ج) محبت به خدا

6. از دیدگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، چه عملی در اسلام، جای رُهبانیت در مسیحیت را پُر می کند؟

الف) تلاش و کوششب) شهادت ( ج) جهاد در راه خدا

7. پیامبر اسلام، بهای بهشت را چه می داند؟

الف) شهادت ( ب) گمان نیک به خدا ج) نماز

8. در سخنان جامع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، چه چیز در رأس حکمت است؟

الف) مدارا با مردم ( ب) ترس از خدا ج) دوستی اهل بیت(ع)

9. این سخن از کیست؟ «خدایا، آن چنان که حق عبادت تو است، عبادتت نکردیم و آن چنان که حق شناخت توست، نشناختیمت.»

الف) امام علی(ع) ( ب) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ج) امام سجاد(ع)

ص: 123

10. امام علی(ع)، داناترین مردم را چه کسی می داند؟

( الف) خداترس ترین آنانب) درس خوانده ترین آنان

ج) مهربان ترین آنان

11. این سخن نورانی از کیست: «به آنچه امید نداری امیدوارتر باش تا آنچه به آن امید داری».

( الف) امام علی(ع)ب) امام حسین(ع) ج) امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

12. از دیدگاه امیر مؤمنان، علی(ع) میزان خوش گمانی بنده به خداوند چقدر باید باشد؟

الف) به قدر امید او به خدا ( ب) به قدر ترس او از خدا

ج) به قدر عبادت او

13. خوف از خدا و امید به او، از نتایج کدام فضیلت انسانی است؟

( الف) خداشناسی ب) خداترسی ج) خدادوستی

14. امام علی(ع)، بزرگ ترین بلا را چه می داند؟

( الف) ناامیدی ب) گناهج) شرک

15. از دیدگاه امیر مؤمنان، علی(ع) چه چیزی انسان را می کشد؟

الف) ترسب) اندوه( ج) ناامیدی

16. با توجه به قرآن و روایات، چه چیزی انسان را از گناهان باز می دارد؟

الف) نعمت های خدا (ب) ترس از خداج) نماز

17. امام علی(ع)، نهایت راه دانش را چه معرفی کرده است؟

الف) دانشمند شدن ب) ترس از آخرت( ج) ترس از خدا

18. بنا بر فرمایش امام باقر(ع)، کدام چشم در قیامت گریان نیست؟

الف) چشمی که در دنیا بیدار باشد.

ص: 124

( ب) چشمی که از ترس خدا اشک بریزد.

ج) چشمی که در دنیا بر خود بگرید.

19. راه به دست آوردن پاداش های خداوند در آخرت، با نظر به احادیث امام باقر(ع) چیست؟

الف) دوستی خدا( ب) اطاعت خداج) ترس از خدا

20. با توجه به سخنان امام صادق(ع)، نشانه امید داشتن به چیزی، چیست؟

الف) آرزو کردن آن( ب) طلب کردن آن ج) دوست داشتن آن

21. از نظر امام صادق(ع)، نشانه ترس از هر چیز چیست؟

الف) احترام آن ( ب) گریختن از آن ج) جهل به آن

22. با توجه به احادیث امام صادق(ع) شناخت خداوند چه چیزی را در پی دارد؟

(الف) ترس از خداب) اطاعت از خدا ج) ایمان به آخرت

23. امام صادق(ع)، شهرت دوستی را با چه چیز در ستیز دانسته است؟

الف) خدادوستی ب) مسلمانی ( ج) خداترسی

24. به فرموده امام صادق(ع)، مجازات کسی که از خداوند نترسد، در این دنیا چیست؟

الف) عذاب دوزخ ( ب) ترسیدن از همه چیزج) فقر و نداری

25. با توجه به حدیثی از امام صادق(ع)، کدام یک از این موارد، از آثار و برکات ترس از خدا نیست؟

الف) نترسیدن از غیر خدا ( ب) مال و ثروت ج) عزت اجتماعی

26. امام صادق(ع) چه چیزی را سبب بی عزتی انسان می داند؟

( الف) کمک خواهی از مردم ب) فقر و نداریج) ستم به دیگران

ص: 125

27. امام صادق(ع) چه چیزی را سبب عزت دینی مؤمن دانسته است؟

الف) محبت به پدر و مادر( ب) ناامیدی از دارایی های مردم

ج) صله رحم

28. از دیدگاه امام سجاد(ع)، توجه به نزدیکی خداوند به انسان سبب رشد کدام ارزش اخلاقی در انسان می شود؟

الف) ایمان به خداب) ترس از خدا ( ج) حیا از خدا

29. از دیدگاه امام سجاد(ع)، توجه به قدرت خداوند بر انسان، چه فضیلتی را در انسان ایجاد می کند؟

الف) عبادت خدا( ب) ترس از خداج) امید به خدا

30. امام سجاد(ع) همه خوبی را در چه چیز می داند؟

( الف) نامیدی از مال مردم ب) هدایت مردم ج) خدمت به مردم

31. در مکتب اسلام، کدام صفت، ریشه همه خوبی های دنیا و آخرت معرفی شده است؟

الف) امید به خدا ( ب) ترس از خداج) دوستی خدا

ج) پرسش های کارشناسی

ج) پرسش های کارشناسی

1. ترس از خدا که یک ارزش اخلاقی است، با ترسو بودن که یک ضدارزش است، چه تفاوتی دارد؟

2. چرا باید از خدا ترسید؟ از چه راه هایی می توان خوف از خدا را در دل پدید آورد؟

3. خوف از خدا، چه آثار فردی و اجتماعی در زندگی انسان دارد؟

4. آیا می توان از راهکار ترس از خدا، برای کاهش جرایم اجتماعی استفاده کرد؟ از چه راه هایی؟

ص: 126

5. با اینکه می دانیم بزرگان دین مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت(ع) مرتکب گناه نمی شدند، چرا این قدر از خدا می ترسیدند و گریه می کردند؟

6. آیا ترس از خدا انواع مختلفی دارد؟

7. آیا ترس از خدا همواره به معنای ترس از عذاب خداست؟

8. «مکر الهی» به چه معناست؟ آیا خداوند مهربان با بندگان خود مکر می کند؟ چرا؟

9. خداوند با چه کسانی مکر می کند؟

10. «امن از مکر الهی» که از مفاهیم قرآنی است، به چه معناست؟

11. آیا مفهوم «امن از مکر الهی» در جامعه ما هم وجود دارد؟ اگر وجود دارد، نشانه آن چیست؟

12. سنت های الهی «املاء» و «استدراج» به چه معنا هستند؟

13. علل پیدایش شیوه رُهبانیت در دین مسیحیت چه بوده است؟

14. آیا در جهان اسلام هم جریانی مشابه رهبانیت رخ داده است یا خیر؟

15. تفاوت امید و آرزو چیست؟ از نگاه دینی، آرزو خوب است یا نه؟

16. اهمیت و آثار فردی و اجتماعی امید در زندگی انسان چیست؟

17. اهمیت و آثار امید به خدا در زندگی انسان چیست؟

18. نشانه و راه شناخت امید راستین به خداوند از امید دروغین چیست؟

19. چه عواملی سبب می شود که انسان همواره به خداوند امید داشته باشد؟

20. افراط و تفریط در خوف چگونه است؟ چه آسیب هایی به انسان وارد می کند؟

21. چرا در دین اسلام بر همراهی خوف با رجا تأکید شده است؟

22. همراهی خوف و رجا چه آثاری در زندگی انسان دارد؟

23. در مجموع، در سیر معنوی انسان، خوف، بهتر است یا رجا؟ به بیان دیگر رابطه خوف و رجا چیست؟

ص: 127

24. ارزیابی شما از عملکرد رسانه ملی در زمینه خوف و رجا چیست؟ دیگر نهادهای تبلیغی چطور؟

25. راهکارهای اصلاحی شما درباره برخی انحراف ها در زمینه خوف و رجا در جامعه و صدا و سیما چیست؟

26. از چه راه هایی می توان در زمینه خوف و رجا در جامعه، به ویژه از طریق رسانه ملی هنجارسازی کرد؟

د) پرسش های مردمی

د) پرسش های مردمی

1. آیا تا به حال دست رحمت الهی را در زندگی، بر سر خود احساس کرده اید؟ احساس شما در این هنگام چیست؟

2. آیا خودتان را در برابر نعمت های خدا، شخص سپاس گزاری می دانید یا نه؟

3. چقدر به خداوند امید دارید؟

4. آیا زیان های ناامیدی را می دانید؟ زیان های ناامیدی از رحمت خداوند چیست؟

5. برخی از افراد، اعمالی مانند نماز و دیگر واجبات را ترک می کنند و توجیه شان این است که می گویند: «خداوند بسیار مهربان است و به او امید داریم و او با نظر رحمت با ما رفتار می کند و ما را می بخشد.» نظر شما در این باره چیست؟

7. به نظر شما ترس در زندگی انسان چه زیان ها و چه فایده هایی دارد؟

8. همان طور که می دانید در قرآن کریم و روایات، ترس از خدا ستایش شده است، به نظر شما چرا باید از خدا ترسید؟ مگر خدای مهربان ترسناک است؟

9. معنای ترس از خدا چیست؟

10. تفاوت انسان های خداترس با آدم های ترسو در چیست؟

11. چه نوعی از ترس در انسان، ناپسند و کدام نوع آن پسندیده است؟

ص: 128

12. اگر متوجه شوید اشتباه بزرگ یا کوچکی مرتکب شده اید، چه احساسی به شما دست می دهد؟

13. چرا برخی انسان ها، هر نوع اشتباه و کار زشتی را در زندگی انجام می دهند؟

14. آیا تا به حال، پس از انجام یک اشتباه یا گناه، گرفتار احساس ترس از خداوند شده اید؟ در این حال چه می کنید؟

ص: 129

کتاب نامه

کتاب نامه

٭ قرآن کریم.

٭ نهج البلاغه.

1.آشتیانی، محمدرضا و محمدجعفر امامی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر: آیت الله مکارم شیرازی، قم، مطبوعاتی هدف، چاپ اول .

2.ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، 1404 ه-..ق.

3.ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، قم، انتشارات مکتبة الفقیه، بی تا.

4.ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمد بن علی بن الحسین، من لا یحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه-..ق.

5.--------------، الأمان، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1409 ه-..ق.

6.--------------، معانی الأخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1361.

7.ابن طاوس، سید علی بن موسی، الطرائف، قم، چاپ خانه خیام، 1400 ه-..ق.

8.ابن منظور، محمد بن مکرم، ل-سان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414 ه-..ق.

9.احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، قم، انتشارات سید الشهدا(ع)، 1405 ه-..ق.

ص: 130

10.امام رضا، علی بن موسی(ع)، فقه الرضا، مشهد، انتشارات کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1406 ه-..ق.

11.امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، قم، دفتر نشر الهادی، 1376.

12.امام صادق، جعفر بن محمد، مصباح الشریعة، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1400 ه-..ق.

13.باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، چاپ دوم، 1370.

14.تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ه-..ق.

15.تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، مصر، دار المعارف، 1385 ه-..ق.

16.جمشیدی، حسین، نغمه های داوودی، قم، انتشارات وثوق، چاپ اول، 1387.

17.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1409 ه-..ق.

18.حکیمی، محمدرضا و محمد، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380.

19.حلی، ابن فهد، عدة الداعی، دارالکتاب الاسلامی، 1407 ه-..ق.

20.دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، قم، انتشارات شریف رضی، 1412 ه-..ق.

21.رابرت الیاس نجمی، روان شناسی شادی، ترجمه: رؤیا منجم، تهران، نشر علم، چاپ اول، 1382.

22.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ه-..ق.

ص: 131

23.سعادتمند، رسول، درس هایی از امام، قم، انتشارات تسنیم، چاپ دوم، 1386.

24.شرکت مهر ارقام رایانه، آثار نظم و نثر فارسی، در برنامه نرم افزاری دُرج 3.

25.شعیری، تاج الدین، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضی، 1363.

26.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372.

27.طوسی، شیخ محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.

28.عارف، سید محمدصادق، راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372.

29.فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا.

30.فرانکن، رابرت، انگیزش و هیجان، گروهی از مترجمان، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1384.

31.فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ه-..ق.

32.فولادوند، محمدمهدی، ترجمه قرآن کریم، تهران، دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی)، چاپ اول، 1415ه-..ق.

33.فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چاپ چهارم، 1417 ه-..ق.

34.کراجکی، ابوالفتح، کنز الفوائد، قم، انتشارات دار الذخائر، 1410 ه-..ق.

35.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1365.

36.مارشال ریو، جان، انگیزش و هیجان، ترجمه: یحیی سید محمدی، تهران، نشر ویرایش، چاپ هشتم، 1385.

ص: 132

37.مجتبوی، سید جلال الدین، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، تهران، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، 1377.

38.مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ه-..ق.

39.محمدی ری شهری، محمد، کیمیای محبت، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1378.

40.مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.

41.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374.

42.ملکی تبریزی، میرزا جواد آقا، أسرار الصلاة، تهران، انتشارات پیام آزادی، چاپ هشتم، 1378.

43.موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374.

44.مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، معاصر، بی جا، بی نا، بی تا.

45.نائیجی، محمدحسین، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، انتشارات کیا، چاپ اول، 1381.

46.نجاتی، دکتر محمد عثمان، قرآن و روان شناسی، ترجمه: عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، چاپ ششم، 1384.

47.نراقی، ملا محمدمهدی، جامع السعادات، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ چهارم، بی تا.

48.نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، 1408 ه-..ق.

49.ن-هج البلاغه، گردآورنده: سید رضی، قم، دار الهجرة، بی تا.

50.مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، برنامه نرم افزاری جامع الأحادیث نور 2.5، قم.

ص: 133

51.--------------، برنامه نرم افزاری جامع تفاسیر نور (نورالأنوار 3)، قم.

52.--------------، برنامه نرم افزاری دانشنامه علوی، قم.

53.--------------، برنامه نرم افزاری عرفان، قم.

54.--------------، برنامه نرم افزاری گنجینه روایات نور، قم.

55.--------------، برنامه نرم افزاری مثنوی معنوی، قم.

56.--------------، برنامه نرم افزاری نور الجنان، قم.

ص: 134

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109